بچه ها امروز غذا درست کردم کم بود کمی
دادیم سر سفره مادربزرگم کشید برای خودش کمتر از همه اومد از غذای خودم خالی کردم براش بعد کمی با هم تعارف کردیم راضی شد مادربزرگم
همسر برادرم یواش به داداشم گفت فکر کرده مادرشه بیچاره
از سر سفره پاشدم رفتم خیلی بدم اومد از حرفش شما میشه بهم راهکار بدید