2777
2789

با یکی از اقوام اصن خوشم نمیاد رفت و آمد کنیم.به اصرار شوهرم میریم، هربار که میرم ناراحت میشم

این دفعه همه چیز خوب بود تا غذا آماده شد، خانم خونه هم زحمت کشیده بود، غذاشم معمولی رو به خوب بود.

مام خوردیم، تشکرم کردیم، گفتیم غذا خوشمزه بود، زحمن کشیدید...بعد دیگه این شوهره ول کن نبود، انقدددد از دستپخت خانومش تعریف کرد، از دونه دونه غذاهاش...بعد گفت هیشکی نمیتونه مث خانوم من آشپزی کنه! من غذای هیچ کسیو غیر زنم نمیتونم بخورم!خلاصه هی گفت و گفت

حالا من دلم میخواد یجوری جوابشو بدم که لال شه دفعه بعدی اما نمیدونم باید چی بگم، من اصن  رغبت نمیکنم اینارو دعوت کنم خونم ولی مجبورم متاسفانه چند ماه یک بار

اینم بگم که من اصن دستپخت بدی ندارم و کلا با سلیقه هستم چه تو توی آشپزی چه دسر و سالاد و ...و با هیشکی غیر اینا مشکل نداشتم تا حالا

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

یه نوع غذا درست کرده بود، اما شوهره از دونه دونه غذاها نام برد که اینارو فقط زن من خوب درست میکنه

و دیگه اینکه از خوشگلی خانمش هم جلوی ما میگه!!!که من ازینم بدم میاد

اون داشته ماله کشی زنشو می‌کرده تو خودتو ناراحت نکن

آخه همیشه در مورد غذا اینجوری منو ناراحت میکنه، حتی وقتی میان خونم، دلم میخواد وقتی داره میگه یه جوابی بدم لال شه!

حساس نشو مجبور نیستی جواب بدی با این آدم نباید خیلی هم کلام بشی همین که مودب اما سرسنگین باشی کاف ...

آره دقیقا همینجوری بودم اما چون همیشه میگه ،دوس دارم جوابشو بدم..که دیگه نگه..چون مجبورم حضورشون رو تحمل کنم ..تا یکی دو روز بهم میریزم بعد این رفتارا

آره دقیقا همینجوری بودم اما چون همیشه میگه ،دوس دارم جوابشو بدم..که دیگه نگه..چون مجبورم حضورشون رو ...

خودت میدونی

وقتی بر و بر نگاهش کنی و تاییدش نکنی خودش میفهمه 

بالاخره خر که نیست میگه نگاه اینهمه تعریف کردم یک کلمه هم حرف نزد پس خوشش نیومده 

بلکه دست و پاشو جمع کنه

از طرفی تعجب میکنم باید اینارو به شوهرت بگی، بگی باهاشون حال نمیکنی یا اینکه ضرورتی نداره واسه شام و ناهار دعوت کنیم و از این حرفا


وطن ای مادر غمدیده ام.......

خودت میدونی وقتی بر و بر نگاهش کنی و تاییدش نکنی خودش میفهمه  بالاخره خر که نیست میگه نگاه ای ...

باورت میشه هزااار بار گفتم، ولی میگه تو اجتماعی نیستی

من میگم ما با خواهر برادر و فامیلای دیگه میریم و میایم، آخه چه اصراریه با این رفت و آمد کنیم

هر باار میگم دیگه این دفعه به رفتاراش حساس نمیشم..ولی بازم ناراحت میشم

باورت میشه هزااار بار گفتم، ولی میگه تو اجتماعی نیستی من میگم ما با خواهر برادر و فامیلای دیگه میری ...

عزیزم این چیزا با بحث و جدل درست نمیشه 

باید با سیاست حرفتو پیش ببری

مثلا خود ما کدوم مون دلمون میخواد وقتی رفتیم مهمونی، دلمون نخواد میزبان پیش مون نشینه ، گرم نگیره ، باهامون حرف نزنه؟

طوری رفتار کن خودشون از اومدن پشیمون بشن مخصوصا آقاهه 

مثلا خودت جلوش چایی نگیر شوهرتو صدا بزن 

اصصصصلا تو جمع شون نمون خودتو مشغول کن

وقتی خداحافظی کردن سرد جواب بده

کمی سخته اما غیر ممکن نیست

وطن ای مادر غمدیده ام.......

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز