خواب خالمو دیدم که زندست فقط منو دو نفر از خاله های دیگم میبینیمش بعد خوب که نگاه کردم از پنجره دیدم حرم امام رضام اما انگار حرم قدیمی بود هنوز بازسازی نشده بود یجاییش ،داشت بارون میومد از روی ناودون چوبی ماننده شره میکرد و منم داشتم لذت میبردم بعد رفتم تو حیاط دوباره خالمو دیدمو باهم حرف میزدیم به نظرتون تعبیرش چیه و چیکار باید بکنم
بهش گفتم مگه تو نمردی گفت چرا ولی اینجام طول میکشه تا برم منم سرگرمم واسه خودم از این پلاک های فلزی درست میکنم