من با یه اقایی اشنا شدم 26 سالشه و سنندج زندگی میکنه و دانشجوی پزشکی دارم شرایطش رو میگم ک راهنمایی کنید من 18 سالم یه بار ازدواج کردم جدا شدم و یه بچه دارم دیدم داره جدی میشه صحبت هامون بهش گفتم گفت باشه من با خودت مشکل ندارم اما نمیتونم بچه یکی دیگ رو قبول کنم گفت مگه قرار ازدواج کنیم گفت به نظرت من شوخی میکنم یا سن دوستی دارم سنم الان برای ازدواجه باور نمیکردم یهو گفتم اذیتم میکنی شمارم رو داد گفت اگ میخواستم اذیتت کنم شمارت داشتم گفتم ازکجا گفت منو تو مخاطبینت ذخیره کردی شمارت اومده الان دیدم راست میگ اما بخاطر ترسم و اعتماد نداشتنم ناراحت شد و رفت گفت میرم ک اذیت نشی من یه لحظه فک کردم از طرف شوهر سابقم اما بعد دیدم نه چیکار کنممم🥲