فردا چهلم بابامِ دلم خیلی گرفته خیلی دلم براش تنگ شده،داغونم،،،از اونور خانواده م اذیت میکنن چون ۳ ساله جدا شدم و ناسازگاری از طرف شوهرم بود،دخترم پیش منِ پسرم پیش باباش(اونا یه شهر دیگه زندگی میکنن که ۸ ساعت تا شهر ما فاصله داره) تو این ۳ سال به روش های مختلف فیلم بازی کرده اوایل تهدید به گرفتن دخترم میکرد که ۷ سالش تموم بشه ازت میگیرمش و دیگه هم نمیارمش ببینیش،،و خیلی چیزهای دیگه،،،دیروز پسرم زنگ زد روز مادر تبریک گفت و بعد به مامانم بعد باباش گوشی رو گرفت به مامانم روز مادر تبریک گفت و بعدش کلی حرف و ابراز ناراحتی از نبود بابام و ... این که قسمت نبوده و فلان و اینکه نمیتونه برا چهلم بیاد،از یه طرف موقعی داشت با دخترم حرف میزد از پشت گوشی آبجیم بلند بلند شوخی میکرد که اون بشنوه،،،،دلم گرفته،،،حالم از خودم به هم میخوره که ناراحتیم برا خانواده م ارزشی نداره،،،خاک بر سر من،،،کاش جای بابام من مرده بودم
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
راهی نداره برگردین بهم دوباره انگاری همو دوست دارین وگرنه چه دلیلی داره با مادرتون راحت صحبت کنه حتی ...
نه اون هیچوقت منو دوست نداشت ولی جلو دیگران جوری رفتار میکرد که منو دوست داره،منم دیگه ازش بردیم وقتی صداشو میشنوم حالم بد میشه،این کاراش هم یه بخشیش ادا و اصولا و یه بخشِ دیگه بخاطر حس علاقه ش به بابام بود