مامانم خیلی باسیاسته بهم گفت من مثل دوستتم ازم پنهان نکن بگو بیرون کجا میری دوست پسرداری اینا منم خرشدم بهش گفتم اره الان نزدیک دوساله باهاشم مامانم هنوز که هنوزه مسخرش میکنه و منو گیرمیندازه توخونه باید به زور برم بیرون ببینمش میگم کات کردم ولم کن باور نمیکنه حتی از راه خوبی باهاش حرف زدم براش کادو خریدم اما بازم همینه چکارکنمم