مگه نمیگن خدا مهربان تر از مادر هست ؟ خب بچه ای از مادرش به زور چاقو بخواد مادرش نمیده اگر هم بده کل حواسش هست که با چاقو آسیبی نبینه مگه میشه مادر بگه چون به زور خواست بزار بدم دست و پاشو ببره نه پس وقتی در خواستی از خدا میکنیم و میدن یا حکمتی داره یا امتحان ماست یا صلاح ما اینا نظرات منه نظرات شما چیه گل های پشت گوشی
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
اصلا مگه زور ما به خدا میرسه که به زور یه چیزی رو ازش بگیریم 😃
وَطَن جان🖤 خسته ام... پایانِ خوبِ داستانت کو؟ وطن! لبخندهای مردمِ شیرین زبانت کو؟ چه جوانانی! اسماعیل میبینی؟ چه جوانانی! بسیاری شان هنوز صورت عشق را بر سینه نفشرده اند...🖤
خیلی ماها با چیزایی که به زور از خدا میخواییم آتیش تو زندگیمون میندازیم
بحث زور بازو که نیست مداومت در خواستنه
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "
یه همسایه داشتیم چندین سال بود بچه دار نمیشد هزار راه رفت و نشد ،از همه میخواست براش دعا کنن تو تمام مراسمات، تا اینکه چند وقت پیش تصادف کرد وچند روزی هم تو کما بود و تمام🥺