تجربه سقط قانونی جنین ۱۸ هفته ی (دیسپلازی استخوانی)

رفتیم صب ساعت هشت سونو و همینکه شروع به سونو کرد گفت اره یه گل پسر اصلا ادامه حرفش رو نگفت من بشدت ترسیدم گفتم چی شده گفت عدد ان تی یکم زیاده و نترس دخترم این چیزا ممکنه پیش بیاد بهتره بری امینو مجدد رفتم دسشویی و با مثانه خالی سونو کرد گفت عدد ان تی خطا نداره و ۳.۱۹ هست تو حتما باید امینو بشی اما ببین من طبق تجربم میگم احتمال ابتلای بچت به مشکل و نافرمی زیاده چون استخوان های طولیش کوتاهتر بنظر میاد بهتره همین الان بری متخصص پریناتالوژی 

اینکه من و همسرم چه حالی داشتیم اینکه چقدر گریه کردیم اینکه چه عذابی کشیدیم اصلا قابل توصیف نیست رفتیم دکتر برای سه هفته بعد وقت امینو داد گفت قبل از امینو من اول سونو انومالی میکنم در صورت نداشتن مشکل امینو میکنم اگر مشکل داشت نامه میدم پزشک قانونی

ا‌مدم گفتم ولش کن حتما تغذیم خوب نبود لاغرتره بچه به خودم میرسم این سری سونو میگه تپلیه و افتادم دنبال تحقیق در مورد امینو و هزینه و استراحت و استرس ولی متاسفانه انگار خودمم میدونستم این بچه موندگار نیست  روز امینو رسید رفتیم با استرس دکتر شکمم رو بتادین زد گفتم خانم دکتررقبل شروع گفتید سونو داری گفت یادم نبود همینکه سونو رو شروع کرد گفت ببین دخترم من استاد دانشگاهم کارم کلا این سبک بارداریاس این بچه برای تو بچه نمیشه اندام های داخلی سالم اما استخوان های دست و پا بشدتتتتتت کوتاه این بچه بدنیا بیادم یه عمرعذاب میکشه امینو نمیکنم نامه میدم ختم بارداری 

با شوهرم با حال بد گرفتیم رفتیم پزشک قانونی با کپی کل مدارک و سونو تشکیل پرونده دادیم فرستادن کمسیون و سونوی معتمد خودشون که بعد تکمیل مدارک گفتن هفته اینده دوشنبه جوابش میاد منم دیگه با حال افسرده و خراااب موندگار شدم خونه دوشنبه زنگ زدن همسرم رفت ۴۳۰ هزینه سقط ریخت و نامه دادن و بدبختی ما شروع شد 

من اینجا رسیدم هفته هفده بارداری هیچچچچ بیمارستان خصوصی تو تبریز منو پذیرش نکرد و گفتن چون بارداری قبلی سزارین بود باید بری یا الزهرا یا طالقانی که هر دو میشه گفت قتلگاه هستن افتضاح خلاصه بعد دو روز گشتن دبدم چاره ندارم رفتم الزهرا و دکتر باستانی گفت برو طالقانی اینجا امکاناتش مثل اونجا  نیست رفتیم و من بستری شدم گفتن همراه ممنوع گوشی ممنوع و کل وسایلم رو تحویل دادم فقط دوتا اب میوه و کیک و لیوان یکبار بردم بخش زنان بستری شدم به امید سقط. 

از من ازمایش گرفتن و بعدش مراحل سقط شروع شد روز اول سه تا قرص زیرزبانی مزو ۱۰۰ گذاشتن با فاصله سه ساعت و هیچ دردی سراغم نیومد  شد چهارشنبه و روز دوم صب اومدن سراغم و گفتن میخوای سوند بذاریم من گفتم حتما سوند معمولی هست نگو سوند رحمی گذاشتم با عذاااب چون دهانه رحمم بشدت سفت و بسته بود و با عذاب سوند رو گذاشتن و دارو زدن تو رحمم و یه قزص مزو ۲۰۰ زیر زبونی گذاشتن برام و من تا فردا هیچ دردی سراغم نیومد
روز پنجشنبه ظهر اوردن سرم فشار بهم وصل کردن سه تا سرم قدرت متوسط و من هیچ دردی نگرفتم عصرش گفتن از سوند میخوایم یه سرم ببندیم که دهانه باز بشه و من فک کردم امپول میزنن نگو میخوان شکنجم کنن و 

و ازش سرم اویزون کردن من یکساعت تموم از درد جیغ زدم و وقتی از هوش رفتم فهمیدم از شدت درد از هوش رفتم و فشارم اومده پایین و دکتر اون سوند رو ازم باز کرد

کل اون چهار روز هیچ اجازه ملاقات و تماس نداشتم و از شدت غم دوری پسرم و
و شوهرم دغ میکردم خلاصه روز جمعه بالاترین دز فشار  سرم شروع شد و اولی تموم و من بدون درد اما رفتم دسشویی و دیدم کیسه ابم سوراخ شده و ابریزش دارم و چقدر خوشحال شدم از اینکه دارم میفتم تو مرحله درد اومدم دراز کضیدم ماما برام سرم دوم رو زد ده دقیقه بعد دیدم دردای ریز پریودی داره شروع میشه با خوشحالی به ماما گفتم و گفت خیلی خوبه و امروز سقط میکنی دردا میگرفت و ول میکرد فاصله بینشون میشمردم یک دقیقه میشد توی دردا نفس عمیق میکشدم دم و بازدم و هنوز درد شدید نبود و عین پریودی  یک لحظه حس کردم درد داره خیلی شدید میشه و همون لحطه کیسه ابم پاره شد