بزرگه که از روزی که ازدواج کرد داداشمو ندیدیم
والا تا روز عروسی خوب و خوش بودیم یهو مفقود الاثر شدن الان ده ساله داداشم با من که خواهرشم رفت و آمد نکرده که هیچ ...حتی زنگم نزده
خونه مامانم هم سالی یه بار بدون زن و بچه هاش میاد
کاش لااقل بگن چرا😳😳😳😳😳
چون ما اصلا فرصت نکردیم کاری کنیم که بخاطر اون فرار کنن از ما
انشالله که خودش هم مث مامانم دردی دوری از بچه هاش رو بچشه
کوچیکه هم خوب بود اوایل از وقتی با بزرگه رفت و آمد کرد دید اااااا چه فکر خوبی
از شوهر فقط خودش خوبه که خرجمو بده .....خانواده اش رو بندازم دور عین جاریم
بدون خواهر شوهر و مادر شوهر
پنج ساله ازدواج کرده هنوز منو که خواهر شوهرم یه بار دعوت نکرده ناهار یا شام
در صورتیکه من چندین بار دعوت کردم
با مامانم تو یه ساختمونن
مامانمم فقط همون اوایل دعوت میکرد
الان دوسالی هست که مامانم هم خونش نرفته
مامانمم دعوتشون کنه سر سفره میرسه زودم میره بالا
خیلی بشینه یک ساعت
در صورتیکه هفت روز هفته خونه مادرشه
اینم انشالله یه دختر مث خودش قسمت داداشش بشه که البته خیییییلی از این بدتر گیرشون اومد....پدرشونو درآورد،همه چیز داداش رو هم گرفت و رفت
ما که هنوز نفهمیدیم چرا اینکارا رو کردن ....خدا کنه با داداشام خوب باشن لااقل
ببخشید خیییییلی زیاد شد
یاد خوبیاشون افتادم😅