یاد یه خاطره از خودم افتادم
یه بار تو خیابون داشتم میرفتم یهو از داخل ماشین که کنار خیابون پارک بود یه آقایی شیشه رو داد پایین و چیزی گفت من درست متوجه نشدم چیگفت فکر کردم مسافر هست و آدرس جایی و میخواد رفتم طرف ماشین و گفتم چی گفتین؟
یهو دیدم بنده خدا رنگش پرید و گازش و گرفت و رفت
نگو بهم متلک گفته بود من نفهمیدم ،اون فکر کرد رفتم طرفش که دعوا کنم