هی جلو شوهرم میگه تو بچمو دوس نداری
یه ذره به بچم اهمیت بده
مثلا شوهرم میگه آب بده زودتر از من میدوئه براش میاره
یا اگه جلو مادرشوهرم بگم به همسرم که مثلا بیا تو سفره انداختن کمک کن مادرشوهرم میگه نه بچم سر کار بوده خسته اس من خودم کمکت میکنم
اصلا خوشم نمیاد از این رفتارش
چجوری بهش بگم که هم محترمانه باشه هم بفهمه کارش درست نیست
اصلا زبون تند و تیزی ندارم به شدت هم خجالتی ام
لا یک
هیچی. حتما باید چیزی بگی؟
خب حالا جلو مادر شوهرت نگو بیا کمک کن
یه سفره انداختن دیگه این حرفا رو نداره
تو خونه خودت ازش کمک بخواه وقتی کسی
نیست
به شوهرت باید بگی مثلا بگه نه مامان جان چه حرفیه مثلا مریم هم از صبح کار داشته خسته س
تو روی ایشون ب شوهرت کارنگو
بیخیال.من چی بگم ک هردوشاغلیم وقتی میان من همش سره پام وقتی همسرم میگه کارداشتی بگو بیام.مادرش سریع میگه تو خسته شدی درازبکش
این موضوع به شوهرت بگو تااون بهش بگه از طرف خودش البته
اگه مادر شوهر یا خواهرشوهر بهت میپرن مقصر شوهرته. پسرش بش بگه مامان تو دخالت نکن واسه صدسالش بسه . تا کی خودتونو گول میزنیدو تقصیرو میندازین گردن فامیل شوهر.همچین شوهری مفتم نمی ارزه
چکارش داری وقتی خودش کمک میکنه دیگه چیزی نگوبهش وقتی خودش باسن بالاپامیشه آب میده دست شوهرت یاکمکت میکنه سفره بندازی دیگه چی بگی
متاسفانه هیچکاری نمیتونی بکنی یا باید سکوت کنی کم کم و با ارامش شوهرتو متوجه کنی یا باید بحثو دلخوری پیش بیاری چون هرچی بگی ی جوابی دارن برات اخرش خودت بد میشی
