من ازدواج کردم ولی هنوز یادم میاد ناراحت میشم . یعنی به دلم مونده و حسرت میخورم . ی سالی که تو عقد بودیم برام ن یلدا گرفتن نه هدیه آوردن نه هیچی .. دلمم سوخت ولی چیزی نگفتم ولی چند وقت پیش که حرفش شد مادر شوهرم گفت دختر هم باید بده تا پسر هم براش بیاره ... چون میدونست که وضع مالی خانوادم ازشون کم تره و نمیتونیم مثه خودشون خرج کنیم ، اینجوری گفت ، ولی عوضش برا جاریم که قبل من بوده هر دو سالی که تو عقد بوده بردن چرا ؟ میگن که اونم به پسرمون داد . دلم گرفت راستش .
خدایا به هرکس اون چیزی رو ببخش که براش مثل یه معجزه می مونه ..🤍
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
برامن 2 تا روسری دانه ای هزار تومان و ی پالتو ی پوتین گرفتن اینقدر فخر فروشی میکردن با این 4 تیکه ک انگار کاخ ورسای و برام آذین بستن ....مرده شور برده های گشنه گدااااا
من از یک شکست عاشقانه می آیم . بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند .شکست نه برای پنهان کردن است نه برای پنهان شدن .می گویند از صبح بنویس . از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت . باران پنجره ی چشمانم را شسته است . همه دلشان نقش های مثبت می خواهد و آدم های خوشحال . اما من گمان می کنم این خیلی خوب است ک نمی توانم ادای آدم های خوشبخت را در بیاورم .بی ستاره ام و زرد با طعم معطر پاییز .ک حضورش تنها معجزه ی لحظه های تنهایی من است . قیمت وفا شاید گران تر از آن بود ک بهانه ی دوست داشتنی زندگیم از عهده ی داشتنش بر آید . سقف اعتماد تعمیری ست . مدام چکه می کند .آغوش ترانه ها همچنان از عطر تن او ک باید پر باشد خالی ست .نمی توانم باورش کنم نه رفتنش و نه ماندنش را .مهم نیست تمام سرزنش ها را می پذیرم به بهانه ی تولد حقایق غم انگیزی ک درد را به درد می آورد و آتش را می سوزاند . خلاصه غم سنگینی ست اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد . اما همیشه حق با برنده ها نیست . می شود در عین بازنده بودن سر بلند بود و او را از کوچه پس کوچه های دنیا گدایی کرد . قرار بود حقیقت را بگویم سخت ست . بی علاج ست . دانستنش آدم را کم کم می کشد . گریه ی شبانه می آورد . اما همین است خبر کاملا ناگوار و واقعی ست ....اون یکی رو جز من داشت ....سکوت می کنم تا ب خاک سپردن آخرین خاکسترهای آرزوی بر باد رفته ام آبرومندانه باشد . گریه می کنم باشکوه . مثل اقیانوس . بلند مثل اورست . او نمی شنود و نمی داند که ماه . خوشبختی مشترک همه ی بی ستاره هاست . یک سوال کوچک می ماند برای پرسیدن از کسی که بی پاسخ ترین سوال فکر آشفته ی من است .... چی کار کرد این دل سادم .... که از چشم تو افتادم ؟؟؟ ...اینقدر روز و شبامو خونه ی ستاره کردی.... ک ب یادم نمی مونه نامه هامو پاره کردی....
هی خواهر. منم یه سال عقد بودم نه عیدی بهم دادن نه یلدا نه چیزی. تازه عروسیمونم کادو ندادن. فقط باباش هی میگف ۲۰۰ هزارتومن دادم تالار به مهمونا چایی بده. حالا مهمونا خواهر برادرا خودش بودن. دویست تومنم نمیخواس خرج کنه
به این فکر کن که برات میاوردن و شما نمیتوانستید جبران کنید اون وقت بیشتر اذیت میشدی و زخم زبون میشن ...
اره واقعا وای خب با خودم میگم مرد هم نباید چشمش به دست خانواده زنش باشه . بلاخره اول موقع خاستگاریم متوجه شدن که اختلاف طبقاتی هست و بازم جلو اومدن ...
خدایا به هرکس اون چیزی رو ببخش که براش مثل یه معجزه می مونه ..🤍
پیش کشسون .من ۵سال پیششون بودم اومد یلدا خودشو انداخت خونه من هیچیم نیاورد
۲ساله جدا شدم یلدا میگیره و همه رو دعوت میکنه غیر من
البته قطع رابطم کلا خداروشکر
برای پسرم تمام تلاشمو میکنم بهم افتخار کنی عزیز دلم میشه برا به ارزو رسیدنم ی صلوات بفرستید .خدایا شکرت راه درستو نشونم دادی پسرم توتنها دارای من تو این دنیا هستی