تولد من دیروز بود
بعد دیدم هیچ کس نه بهم تبریک گفت نه هیچی
من تنها بچشونم بعد مامان بابام حتی یه تبریک هم بهم نگفتن
انقد دلم گرفته بود از دیروز تو قیافه بودم هی. میگفتن چته
یهو امشب گریم گرفت رفتم به مامانم گفتم من جشن نمیخواستم ولی حداقل یه بار بغلم میکردید تولدمو تبریک میگفتید
بعد دید خیلی گریه میکتم گفت فردا شب میخواستن برام جشن بگیرن🥲سورپرایزو خراب کردم🥲🥲🥲
بعدشم بچه نیستم 21 سالمه نگید چقد لوسی ولی واقعا چون هیچ کس بهم اهمیت نمیداد دبم شکسته بوداخه من واسه تولد همه سنگ تموم میزارم
الان اعصابم خورده ک چرا یه شب تحمل نکردم ذوقشون کورشد🥲