من واقعا بی حسم،قبلا با خریدن یه گیره سر خوش حال ترین بودم و با کوچک ترین بحث عین بمب میترکیدم و های های گریه میکردم،الان دیگه هیچ چیز خوشحالم نمیکنه و با هیچ بحث و حرف و دعوایی گریم نمیگیره،احساس میکنم افسرده شدم،حتی خیلی دور از اجتماع شدم،خوشم نمیاد با کسی اتباط بگیرم یا حرف بزنم،حتی هیچ چیز هیچ کس کنجکاوم نمیکنه،حسادت نمیکنم،از کار و شادی کسی خوش حال نمیشم،اگر کسی هم براش مشکل یا اتفاق بدی بیفته گریم نمیگیره فقط متاسف میشم،آخرین خبر بد برام مرگ مادر بزرگم بود نتونستم گریه کنم،یه حس دلسوزی فقط براش داشتم با اینکه خیای مظلوم بود و خیلی سخت فوت کرد