اگه بد جور حس تنهایی و تاریکی می‌کنی ...🖤

میشه تاپیکموگزارش بزنی عزیزم؟؟؟؟

بعدا؟

بعدا وجود نداره، بعدا چای سرد میشه

بعدا آدم پیر میشه، بعدا زندگی تموم میشه

و

آدم حسرت اینو میخوره که کاری و که قبلا میتونست بکنه، انجام نداده

از همین امروز شروع کن😍

و دنبال کن

برو و به اهدافت برس😊

با

توکل

پشت کار

انگیزه

هدف گزاری

تلاش و کوشش💪💪💪

میرسی شک نکن ،،تمرکز کن و کوشش👌👌👌👌👌👌👌

نه انگیزشی بود😜🤝

تمام تاپیکت هاتون رو خوندم..خیلی عالی بود

 باهوش بازی درنیار خیلی بیشتر طول کشید بابا😂اول خوندم بعد کامنت گذاشتم

من برای اولین بار و البته آخرین ؛ با آقایی در ارتباط بودم یکسال 

محیط اشناییمون یه مکان فرهنگی و بود و بعد اصرارهاش قبول کردم حرفاش رو بشنوم و گفتم که من دوست دختر کسی نمیشم گفت اشنایی من گفتم پس باید حداقل مادر من در جریان باشن 

اونم قبول کرد و با مادرم صحبت کرد 

اوایل تا چندماه همو شما و اقا خانم خطاب میکردیم و ... 

چند ماه که گذشت خودش گفت بهتره با پدرت صحبت کنن و اکه پدرت از خودمون بشنون باهم در ارتباطیم خیلی بهتره برای تو 

من به پدرم گفتم و پدرم گفت بهتره اول درستو تموم کنی و به اینچیزا فکر نکنی فعلا   این مسئله به کنار حالا 

ارتباطمون بسیار عاشقانه شده بود و محترمانه  مثلا من گفته بود قبل تاریکی باید خونه باشم و اونم همیشه سعی میکرد اگه بیرونیم قبل تا یکی حتما منو برسونه خونه و یا اینکه یکبار گفت برای نظر دادن همراهش برم خرید و من گفتم تا برگردیم ممکنه غروب بشه گفت زنگ میزنه از مادرت اجازه میگیرم و البته مادرم هم اجازه نداد و اونم گفت مشکلی نیست بمونه وقت دیگه چون مادرت گفته بابات ناراحت میشه اگر دیر برگرده 

و بعد اگه اشتباه نکنم شش ماه اینا گذشته بود و از من اجازه خاست دستمو بگیره طبیعتا نپذیرفتم و خودش گفت میتونی شرایطتو برای مشاوره تعریف کنی یا از یه ادم بزرگتر مشورت بگیری ببینی بعد یه مدت دیگه طبیعی هست یه سری چیزا و از روی دوست داشتن و اینکه مثلا اولین دیدارامون من میگفتم خودم میام یا مکانش عمومی باشه و اینا از طرف اون اصراری نبود که حتما با ماشین من بریم یا همچین چیزی . 

چیزی که بود یکسال گذشت نه کارای اون اوکی شد و نه کارای من و تا دو سه سال شرایط ازدواج نبود این اواخر بهم گفت خودت و خانوادت خیلی محترمید دوست ندارم رابطه دوست دختر پسری بشه و صدمه ببینی و نه میتونم بهت بگم بمون چون نمیتونم سه سال بعد چه نقطه ای باشم و نه میتونم بگم برو چون دوستت دارم 

من برای حفظ ارزش هام خدافظی کردم با لینکه قلبن دوستش داشتم. و خب جلوی خودمو گرفتم و هیچ وقت دیگه زنگو پیام ندادم تا خودمو سبک نکرده باشم 

ولی اون اقا از چند روز بعد اون حرف کلی زنگو پیام میدن با اینکه چند ماهه گذشته و من بیشتر اوقات جواب ندادم چندباری رسمی جواب دادم 

متوجه نمیشم برای سرگرمی پیام میدن یا حسشون واقعی بوده 

خیلی سردرگمم 🙂 تو پیاماشون حرف چرتی هم نمیگن که دارم میمیرم یا برگرد و اینا احوال پرسی میکنن و اینا و من گفتم دوست.ندارم مثل بقیه بی نسب با جنس مخالف صحبت کنن میگن افرین بخاطر همین اخلاقات نشد از یادم بری

طولانی هم شد ولی خب ذهنم رو درگیر کرده و کسی نتونسته راهنمایی درستی بکنه 🙂🙏

سلام وقتتون بخیر

من همه ی تایپیکاتون رو خوندم و واقعا عالی و تاثیر گذار بود

ممنون میشم تو تایپیک های بعدیتون هم منو تگ کنید🙏🙏