2777
2789
عنوان

قصه پسر بد دانشگاه که عاشق من شد

5862 بازدید | 43 پست

کارشناسی همکلاسی بودیم

اوایل دانشجوییمون من درست و حسابی کلاس نمی‌رفتم و بعد هم دو سال برای کرونا مجازی شد

‌اون پسر قد بلند و خوش تیپ و قیافه ای بود و تو دانشگاه جزو به اصطلاح شاخ ها بود و می‌شنیدم که حسابی دختر بازه و دخترا هم از خداشونه که باهاش باشن

سال آخر شد و کلاس حضوری شد و ما تازه هم دیگه رو دیدیم

من از همون اول با توجه به چیزایی که ازش شنیده بودم به شدت نسبت بهش گارد داشتم و ازش بدم میومد جوری که حتی جواب سلامش نمی‌دادم

ولی رفتار اون روز به روز عجیب تر میشد

خیلی بهم توجه داشت مدام سعی میکرد توجهمو جلب کنه یا سر حرف رو باهام باز کنه ولی من اصلا محل نمیدادم

بچه ها میگفتن بعضی وقتا که حواست نیست زل میزنه بهت و ماتت میشه 

رفتاراش آنقدر واضح شده بود که دیگه حتی استادان هم فهمیده بودن که این پسره خاطر منو میخواد ولی من انقدر همیشه محلش نمی‌دادم و تحقیرش میکردم که جرات نمیکرد بهم درخواست بده

یه روز امرای درسمون منو کشید کنار باهام حرف زد

گفت میدونم گذشته بدی دارم و قبلاً آدم درستی نبودم 

ولی الان خیلی عوض شدم و می‌خوام درست زندگی کنم

ازم خواستگاری کرد و اشتباه بزرگ من این بود که به شدت بهش توپیدم و تحقیرش کردم در حالی که می‌توانستم محترمانه درخواستشو رد کنم

اونم دیگه هیچ وقت چیزی نگفت

از اون زمان دو سال میگذره 

من همون سال اول ارشد قبول شدم و الان توی شهر اون ها دانشجو ارشدم

یک بار پارسال برای یک کار مجبور شدم بهش پیام بدم و کمک بخوام که جوابمو خیلی معمولی داد و راهنماییم کرد

بعد از اون من دیگه مطمعن بودم که دیگه بهم فکر نمیکنه و منو فراموش کرده

چون در غیر این صورت باید با اون همه عشق و علاقه ای که قبلاً داشت الان پافشاری بیشتری میکرد 

ادامه کامنت ...


روزها با زن آفرودیت درونم میجنگم شبها از جنگ خسته او را در آغوش میکشم🍂

منم دیگه فراموشش کرده بودم و اتفاقا از یکی از بچه های دانشگاه جدید خیلی خوشم اومده بود و اونم میدونستم که از من بدش نمیاد 

تا تابستون امسال که دوباره بهم پیام داد

میخواست خبر قبولیش توی آزمون ارشد رو بهم بگه 

شهری که من هستم قبول شده بود

منم باز خیلی جدی تبریک گفتم و اون دیگه چیزی نگفت 

منم فکر کردم که فقط میخواسته به من پز قبولیش رو بده

روزها با زن آفرودیت درونم میجنگم شبها از جنگ خسته او را در آغوش میکشم🍂

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

گذشت تا دو هفته پیش

یک ناشناس برام از تلگرام آهنگ عاشقانه فرستاده بود و حرفه‌ای عاشقانه زده بود

وقتی پرسیدم کی هستی گفت آشنای قدیمی

دو سه روز  این روال ادامه داشت و ناشناس برام آهنگ و متن عاشقانه می‌فرستاد و من دیگه جوابی نمی‌دادم و البته با توجه به چنتا نشونه که تو حرفاش داده بود مطمعن بودم همون همکلاسیمه

تا یک هفته پیش که خودش بهم داخل واتساپ پیام داد

حالمو پرسید و یکم راجب به درس صحبت کرد

شبی که پیام داده بود من از سر کار اومده بودم و خیلی کوتاه و بی حوصله جوابشو دادم اونم که دید اینجوریه دیگه چیزی نگفت و رفت

رفتاراش خیلی برام عجیبه

نه به آهنگ عاشقانه فرستادند

نه به سالی یک بار پیام دادنش

کسایی که پسرا رو میشناسن میشه بگید تو سر این پسر چی میگذره


روزها با زن آفرودیت درونم میجنگم شبها از جنگ خسته او را در آغوش میکشم🍂

خیلی پشیمونم از تحقیر کردنش

میترسم کینه کرده باشه و بخواد انتقام بگیره

میدونم که به شدت هم اهل دعا و طلسم و جادو بود 

روزها با زن آفرودیت درونم میجنگم شبها از جنگ خسته او را در آغوش میکشم🍂
خودتم خیلی بی تفاوتی اخه نسبت بهش، خب چیکار کنه هربار پیام میده تو سرد جواب میدی، اونم فک میکنه تو ...

خب من بی‌تفاوتم ولی اگه واقعا هنوز دوستم داره باید تلاش بیشتری بکنه

اگر نه هم که دیگه پیام دادنا بی معنیه

روزها با زن آفرودیت درونم میجنگم شبها از جنگ خسته او را در آغوش میکشم🍂
خیلی پشیمونم از تحقیر کردنش میترسم کینه کرده باشه و بخواد انتقام بگیره میدونم که به شدت هم اهل دعا ...

نگران نباش

 تا خدا اینجاست نگرانی بیجاست 😉

ویکتور هوگو در یکی از کتاب های خود می‌گوید :(مرا برای دزدیدن تکه نانی به زندان انداختند و پانزده سال در آنجا نان مجانی خوردم!!این دیگر چه دنیایی است ؟)
نمد بدبخت چشش ترسیده گف باز خرابش میکنی فرارو بر قرار ترجیح داده

🤣🤣🤣🤣

میترسم برام دعا گرفته باشه

آخه رابطم با اون هم‌دانشگاهی جدید یه دفه خراب شد

انگار هر چند وقت یک بار پیام میده ببینه دعا اثر کرده یا نه🤣

روزها با زن آفرودیت درونم میجنگم شبها از جنگ خسته او را در آغوش میکشم🍂
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته