پسرم ی روز بهم گفت کاش میدونستی ببینی اون چیزایی ک من میبینم گفتم چی میبینی عزیزم گفت نگم بهتره😐😐😐
ی بار هم پسرم داخل جاده طبس به مادرم گفت کاش من برم پیش دوستام مادرم گفت دوستات کجان ایلیا رو میگی گفت ن دوستان همین جا داخل طبسن😐
پسرم ۴سالشه
شما هم بگید
ترسناک نبود🤐
بجه ها دوست خیالی زیاد دارن تو این سن،نگران نباش
یکی بالا سرمه
از سایه ش فهمیدم
😑
من تو تلگرام داستانای ترسناکی میخونم😅بزارم؟
من الان وسط شوهرمو بچه هام خوابیدم جام امن امن
تا میتونید ترسناک تعریف کنید🤗😂
پدر شوهر خواهرم ی خونه خیلی بزرگ خوشگل و قدیمی داشتن تو حیاطشون همه رنگ رز کاشته بودن بنفش مشکی قرنز زرد همه رنگ خیلی خوشگل بود خونشون ولی جن داشت آخه میگفتن رو مبلارو جارو میکشیم بعد انگار یکی آورده کلی خاک ریخته رو مبلا همون لحظه بعد جارو کشیدن و اینکه ی نوه کوچیک داشتن با یکی صحبت میکرد اونجا میگن ی بار بهش خیار تعارف میکرد😂
