من یه مدتی با یه پسری یه دوست خیلی ساده بودیم اما خیلی صمیمی بودیم و حتی حضوری همه دیده بودیم
و واقعااااااا پسر خوبی بود یعنی اصلا آدم اذیت کن و بد اخلاق و بی ادبی نبود !!
واقعا پسر بامزه و جالبی بود
همیشه میخواست بهم کمک کنه و خیلی هوامو داشت :)
فقط تنها مشکلی که داشت این بود طفلک اسکیزوفرنی شدید داشت ! ( یه اختلال روانی که شخص توهم میزنه )
بخاطر همینم همش قرص میخورد و اکثر روزا هفته این مشکل حاد و داشت و به شدت آزار می دید .... و ( تحت درمان هست اما نتیجه ایی ندیده فعلا فقط با قرص آرومه....)
و به خاطر همین مشکلی که داره می گفتش که تو اگر با من در ارتباط باشی من باعث میشم که از من تاثیر بپذیری و احتمال داره که تو هم حالت بد بشه!
( اکثر شبا میومد حالش بد بود و توهم میزد و بارها دیده بودم چقدر به هم میریزه )
و به خاطر همینم از من میخواست که با من در ارتباط نباشه تا من آسیب نبینم
اما من قبول نمیکردم و اصلاً راضی نمیشدم و اونم وقتی میدید من راضی نمیشم با من یه دعوای الکی درست کرد تا هر طوری شده ازم دور بشه تا به من آسیب نزنه!
منم متاسفانه عصبی شدم و توی دعوای آخر حرفای خوبی بهش نزدم و بلاکش کردم و از اون به بعد دیگه با همدیگه صحبت نکردیم
فقط اون بلاکم نکرده و منم همون دو روز بعد دعوا از بلاکی درس آووردم چون عصبی بودم و بد رفتار کردم .... ( تقصیر خودشم بود چون زیادی رو اعصاب من راه رفت )
و اینم بگم خودمم یه مشکلی دارم به اسم وسواس فکری و دارم درمان میشم ....
((و اینکه نگید اون شخص بهونش بود که بره چون واقعاً بهونه نبود و خودم دیده بودم حال بدشو 🥲💔))
و الان یه مدتیه که توی فکرشم و با خودم میگم شاید اگه باهاش صحبت کنم بهتر باشه نمیدونم ....
استخاره قرآنی ام کردم خوب افتاده ....
حالا با این وجود به نظر شما بهش پیام بدم حالشو بپرسم؟؟
و یکمم نگران حالشم که بهتر شده و دنبال درمان رفته یا نه