خانم ها دارم حرص می خورم
داشتم با مادرشوهر حرف میزدم تلفنی
گفتن شوهر عمه جاری فوت شده
بعد شوهر من م جوگیر گفت زنگ بزن تسلیت بگو
اونم جاری کوچک که کلا دنبال بهانه هست و سرده با من
اجباری زنگ زدم .گذاشتم رو بلندگو که خود شوهرم بشنوه
جوری سرد حرف زد که نگو.
کل مکالمه هم چهل و نه ثانیه طول کشید
بهش میگم دیدی سنگ رو یخ شدم میگه نه اون عزادارن صداش گرفته
گفتم برو بابا کی برای شوهر عمه گریه می کنه