آره میفهمم چی میگی
منم مادرشوهرم اینا قرار بود بیان شوهرم برام طلا گرفته بود بیارن. ولی میخوان برن برای دخترداییش یلدایی ببرن
شوهرم گفت فردا سرشون شلوغه تا دیر وقت سرکاره
ب من گفت تو با مامانم اینا برو
منم گفتم تو نیستی من نمیرم
نه سال دومه
اما مادرشوهرم زنگ زده بود ب مادرم دیگه نگفت چون ۵شنبه نمیتونیم بیایم فرداش میایم :/ آخه شوهرم طلا خریده بهم گفته بود با میوه و شیرینی به مناسبت یلدا میاریم برات
مامانمم بکم ناراحت شد از اینکه دید حرفی از اومدن نزدن
منم دلم نمیاد مامانم اینا رو تنها بزارم و بدون شوهرم برم اونجا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
