سلام ۷ ساله با جاریم تو یه ساختمان زندگی میکنم باهام رقابت داره از،رفتارش متوجه شدم من کارمندم اونم خودشو کشت تا معلمی قبول شد بماند خانواده ایثارگرم هست . از اینکه به ظاهر خوبه حرصم میگیره وقتی من مریض باشم زنگم نمیزنه احوالپرسی کنه وقتی بهمون نیاز داره خوش اخلاقه نیاز که نداره محل نمیده الانم شوهرش رفته سرکار اصلا خونه نیس و بچه های پر روش میان سراغ همسر من که ببرشون مدرسه جاریم هم بابت بردن بچه ها هیچ تشکر نکرده چکار کنم
من درنهایت جاریمو زدم😂
چشم پدرشوهرم گرد شده بود😃
اون تنها شاهد ماجرا بود😂
بعدم از هم جدامون کرد😍
واقعا اینایی ک با خانواده شوهر تو یه جان زندگیم میکنن!؟ بزنید بیرون از اونجا تازه میفهمید زندگی کردن بعنی چی
وایی من ک اصن تو مخم نمیره با جاریم یه جا باشیم
یا من خودمو میکشم یا کاری میکنم اون خودشو بکشه
ولی این که تمام تلاشش رو کرده که شاغل بشه ربطی به کارمند بودن شما نداره!
حالا بقیه اش رو کاری ندارم اما اگه کاری ازتون میخواد و بعدش توقع تشکری دارین خب انجام ندید
جاری کلا همینه وقتی نیازت داشته باشه عزیز میشی براش ولی کلا ب ناراحتیت راضیه و همیشه منتظره ضربه بزنه
فقط طلاق
منم ۷ سال با جاری و مادر شوهر تو یه ساختمون بودم.ناراحتی اعصاب گرفتم از بس آزارم دادن.
تنها راهش اینه که مستقیم به روش بیاری و ازش گله کنی.
به هرزور و بلایی هست جدا شو
وگرنه تمام زندگیت میشه همین فکرا و عقب میمونی از رشد و پیشرفت کردن
خانواده ایثارگر و معلمی و زنگ زدن ربطی نداشتا ☺
تمام تلاشتو بکن از اونجا بری ی خونه دیگه بگیری
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
