پدر شوهرم خیلی تو زندگی اذیتم کرد خیلی ازدستش درد کشیدم اخرین بار ک شوهرم باهام دعوا کرد اومد اونم بد تر منو زد بچمو ازم گرفتو بهم گف برو خونه مادرت من نومو بهت نمیدم داداشمو جلو چشمام با شوهرم کتک زد هرچی از دهنش دراومد ب مادرمو من گف خلاصع هرچی میکشم از دست پدرشوهرمه دوماهی هست ک خونه پدر شوهرم نرفتم و باهاشون حرف نزدم امشب شوهرم گف فردا شب بریم خونه بابام باهاشون اشتی کن خیلی حالم بده از پدرشوهرم متنفرم خیلی ازش بدم میاد وقتی میبینمش حالم بد میشه اونم ازم اصن خوشش نمیاد شوهرمم بامادرم اینا دعوا کرد گف فردا شب تو بریم خونه بابام اینا منم باز باتو میرم خونه مامانت اینا اصن فکر کردن ب فرداشب حالمو بد میکنه ولی مجبورم برم شوهرم میگه از کارام پشیمونم میخوام از دل همه در بیاریم نمدونم باید چیکار کنم😔
اخه من دوس ندارم شوهرم با خونوادم قهر باشه اینجوری اصن خوب نمیشه اگرم نخوام با خونوادش اشتی کنم اونم ...
عزیزم به نظرم برو یکم هم برای سیاست باهاشون مهربون باش اگه نری باز شوهرتو پر میکنن و شوهرتم خونه مادرت اینا نمی یاد گذشت کن خودت ارومتر میشی تنفر و دلخوری بیشتر خودتو داغون میکنه ولی رفت و امد کم باشه و حرمت نگه دارید هم شما هم شوهرت
منم خانواده همسرم خیلی اذیتم کردم ولی به خاطر شوهرم میرم و به کارای قبلشون فکر نمی کنم خودمم سنم بالا رفته پخت تر عمل میکنم اول ببین شوهرت از دل خانوادت در می یاره بعد شما هم برو پیش خانوادش
من جای تو بودم حقیقتا نمیرفتم مخصوصا اینکه کتک کاری و توهین به مادر بوده،حاضر بودم قید رفت و آمد شوهرم خونه مادرم زده بشه ولی عزت نفس خودمو خانوادمو حفظ میکردم