من یبارکیف لوازم ارایشم گم شد و فرداش سر زده رفتم خونشون دیدم یکی دو قلم از وسایلم خونشونه و واقعا طاقت نیاوردم ب شوهرم گفتم ک من انتظار نداشتم اونم خیلییی جبهه گرفت برام . امشب بعد از چند وقت سر بحثو باز کرده که اصلا مامانم اینکاره تو نباید چیزی میگفتی . من واقعا کم اوردم . یا مثلا مادر شوهرم میگه طلاهاتو قرض بده چون من بهت کیف قرض دادم. در صورتی که هی با اصرار میده ک بتونه بده بستون کنه. منم اصلا استفاده ای نمیکنم بخدا ... من یبارم باهاشون مسافرت رفتم بعد چند وقت بهم گفت تو صبح زود باید بیدار میشدی کمک بابام سفره ی صبحانه رو مینداختی جمع میکردی . در صورتی که من بخدا دور بودم از این چیزا با خودم فکر کردم مسافرته ... بجاش چند بار من لباساشونو تا کردم براشون ... خیلی تو دلم کینه مونده
با دعوا و داستان برمیگردونه من بهش چیزی نمیدم ک بخوام پس بگیرم میزم مثلشو میخرم میدم بهش&nbs ...
چه ادم سمی هست!
زندگی مینیمالیستی چجوریه؟ یعنی شکرگزار آن چه به دست آورده ای باشی ، همه نعمت هایت را بپذیری ، قدر داشته هایت را بدانی ، از همه آن چه داری محافظت کنی ، بدون چیزهای غیر ضروری زندگی کنی، با خودت در صلح باشی و از همه چیز به بهترین شکل استفاده کنی🌾اگه دوست داری به جمع مینیمالیست ها ملحق بشی بهم بگو تا لینک تاپیک رو بهت بدم 🥰
پشمک . نوشتم ینی حواسم ب یسری چیزا نبوده و طرف مقابل از من انتظار داشته منم نمیدونستم .. وگرنه ادمی ...
ول کن برو یک پسر خوشگل تر خوشتیپ تر بامعرفت تر پیدا کن تو فقط یکبار زنده تی یکبار زندگی میکنی که چی تو عذاب بکشی اون عشق و حال برو بابا ولش کن برای توپسر زیاده