پدر من تومور مغزی داشت ۸ماه تموم زمین گیرشد دوماه آخر نه میتونست چیزی بخوره نه حرف میزد فقط به ما نگاه میکرد واشک میریخت به جرات میگم من اونقدری که توی اون ۸ ماه گریه کردم بعد مرگش گریه نکردم چون با چشمام میدیدم چجوری داره ذره ذره آب میشه ،سه روز بعد فوتش اومد توی خوابم و گفت ببین بابا دیگه حالم خوب شده،دیگه هیچ جام درد نمیکنه،خیلی خوشحال بود منم بعد اون شب حالم بهترشد