شوهرم صب تا شب میره سرکار ظهرا درحد یک ربع میاد خونه و ناهار مرگش میکنه. (خیلی عصبیم)
امروز روز دوم پریودیم بود و یکم زیر دلم درد میکرد با این حال غذا پختم؛خلاصه امروز غذارو نکشیدم البت هیچ وقت نمیکشیدم و مقدمات رو حاضر میکردم تا بیاد و غذا سرد نشه.
امروزم شامی کباب درست کرده بودم و روی حرارت ملایم گذاشته بودم رو گاز
از در ک اومد من داشتم غذارو میکشیدم ک بیارم؛ گفت زود زود بیار ناهار (البته هرروز عجله داشت ولی اینجوری نمیگفت)
منم خودمو یکم ناراحت گرفتم گفتم دارم چیکار میکنم دارم میارم دیگه
بعدگفت دعوا داری درصورتی ک خودش دعوا داشت انگار؛ گفتم نه مثل اینکه تو دعوا داری
دیگ هیچی نگفتم و ادامه داد گف تو خودت بابد بفهمی سفره پهن باشه موقعی ک من میام با حالت طلبکاری.
منم سفره رو پهن کردم بشقاب و گذاشتم و امروز باهاش ناهار نخوردم اومدم تو اتاق.
الانم بدون اینکه چیزی بخوره رفته.
دارم گریه میکنم از غریبی و بی کسی و مظلوم واقع شدن خودم چرا من باید لایق چنین رفتاری باشم موقعی ک میخاس بهم برسه ک خودشو به آب و آتیش میزد.
تشکرم ک هیچ وقت نمیکنه بعد غذا خوردن انکار کلفت آورده کاش ی پولی هم میداد بهم ک تکمیل شه کلفت بودنم.
شب ک اومد چجور رفتار کنم ک بهترین رفتار باشه؟