2777
2789

شوهرم صب تا شب میره سرکار ظهرا درحد یک ربع میاد خونه و ناهار مرگش میکنه. (خیلی عصبیم) 

امروز روز دوم پریودیم بود و یکم زیر دلم درد میکرد با این حال غذا پختم؛خلاصه امروز غذارو نکشیدم البت هیچ وقت نمیکشیدم و مقدمات رو حاضر میکردم تا بیاد و غذا سرد نشه. 

امروزم شامی کباب درست کرده بودم و روی حرارت ملایم گذاشته بودم رو گاز 

از در ک اومد من داشتم غذارو میکشیدم ک بیارم؛ گفت زود زود بیار ناهار (البته هرروز عجله داشت ولی اینجوری نمیگفت) 

منم خودمو یکم ناراحت گرفتم گفتم دارم چیکار میکنم دارم میارم دیگه

بعدگفت دعوا داری درصورتی ک خودش دعوا داشت انگار؛ گفتم نه مثل اینکه تو دعوا داری 

دیگ هیچی نگفتم و ادامه داد گف تو خودت بابد بفهمی سفره پهن باشه موقعی ک من میام با حالت طلبکاری. 

منم سفره رو پهن کردم بشقاب و گذاشتم و امروز باهاش ناهار نخوردم اومدم تو اتاق. 

الانم بدون اینکه چیزی بخوره رفته. 

دارم گریه میکنم از غریبی و بی کسی و مظلوم واقع شدن خودم چرا من باید لایق چنین رفتاری باشم موقعی ک میخاس بهم برسه ک خودشو به آب و آتیش میزد. 

تشکرم ک هیچ وقت نمیکنه بعد غذا خوردن انکار کلفت آورده کاش ی پولی هم میداد بهم ک تکمیل شه کلفت بودنم. 

شب ک اومد چجور رفتار کنم ک بهترین رفتار باشه؟ 




بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شما پریودی حساسی 

شوهرتم لجوج

بزرگترین آرزوی قلبیم اینه که یه روزی دست ایلیا کوچولومو بگیرم و باهاش برم گردش میشه برام صلوات بفرستی ک ب این آرزوم برسم؟ فکر کن اربعین پیاده بری کربلا ...چشمت از دور به یه گنبد طلایی بخوره ... دستتو بزاری رو سینه بگی ... السلام علیک یا اباعبدالله. سلام آقا جونم کاربری دست دو دوست ک ی زمانی دشمن هم بودیم اما حالا 

عوارض پریودیه...

و گرنه موضوعی نیس ک دعوا کنین.اون بنده خدا هم خسته میاد بجای لبخند و خسته نباشید نمیخاد جنگ ب راه بندازی...بده بخوره بره

خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار می‌کشند..هرزمانی هم که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگرشد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ای مچاله می‌شویم وبی صدا می‌میریم..
چ شوهر بداخلاقی داری خدا صبرت بده 

نظرت چیه طلاق بگیره

خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار می‌کشند..هرزمانی هم که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگرشد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ای مچاله می‌شویم وبی صدا می‌میریم..

والاشوهرت مشکلی نداره شمازیادی حساسی خوب عجله داره کارمیکنه شمابایددرکش کنی همراهش باشی واسه یه ناهاردرست کردن منت میزاری اون کارمیکنه پول میاره منت نمیزاره خب واسه زندگیتون تلاش میکنه

من که از دست شوهرم گردن درد عصبی گرفتم 

تواین چندسال خونه داربودنمون انقدر وسایل شکسته

یبار تلویزیون شکست باز عینش خرید

یبار جاگلدونی و دوباره خرید

باز درشکست و رفت خرید

دیشب گلدون طلاییمو شکست دوباره بایدبخره

ظرف و ظروفم ک بماند

 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792