سلام من و شوهرم فرهنگی هستیم سنتی ازدواج کردم از اول عقد حسی بهش نداشتم و یه جورایی خانوادم اصرار کردن . با اینکه پسر خوبیه و مشکلی تو اخلاقش نداره بعد گذشت چهار سال من هنوز بهش حسی ندارم و دوسش ندارم. دوس ندارم ازش بچه داشته باشم. دوس دارم از کسی که دوسش دارم بچه داشته باشم. میخوام طلاق بگیرم فقط به خاطر اینکه دوسش ندارم هرکاریم کرد و کردم نتونستم دوسش داشته باشم. اما بابام تازگیا سرطان گرفته و میترسم غصه بخوره براش بد باشه. چیکار کنم موندم...
کاش همون دوره عقد جدا میشدی ولی الانم مشکلی نیس زندگیه اینجوری فایده نداره یه سریا آدمم های خوبی ان ولی به دل نمیشینن...ایشون چی ایشون حسش چجوریه به شما
فعلا بفکر بابات باشه درمان شد بعدا اسم طلاق بیار چون منم بابابزرگم مریض بود داشتم طلاق میگیرفت البته دور از جون بابات گوش شیطان کر..بابابزرگم به عمه ام گفته بود من از بس جوش و ناراحتی فلانی ..منو...رو میخورم آخر میمیرم راستم گفت خدابیامرز
خود خوا نباش بزار بابات درمان بشه بعدا تا اون موقع با شوهرت حرف بزن توافقی جدا بشین و بچه دارم نشو لطفااا
خیانت همیشه این نیست که پای یکی دیگه وسط باشه
همین که با خودخواهی زندگی یکی دیگه را هم خراب کنین، خائنین
اگه آدم خوبیه پس چه دردیه آخه،بایکی ازدواج کنی خوب نباشه ولی تو دوستش داشته باشی می ارزه
خب از طرفی ھم ھیچ تضمینی نیست کہ اگہ با کسی دیگہ ازدواج کنی آدم خوبی باشہ و خوشبخت بشی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
9 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
