هیچی
ما هم خونه مامانم اینا دعوتیم برا شام که بریم رستوران و بعد بیاییم خونشون برا باقی ماجرا
خونه مادرشوهرم اینام دعوتیم نمیدونم کدومو میریم .معلوم نیس هنوز ولی کاش بریم خونه مامانم اینا اونحا جمع هستن و خوش میگذرع
من تو شهر غریبم. باهمسرم و بچه هام خونه ایم.یه جشن کوچولو بخاطر بچه هام
میریم خونه مامان جونم دور هم با اقوام و خانواده
هر کی هم ی چیزی با خودش میاره ( یکی میوه آرایی میکنه و میاره ، یکی تخمه یا چیپس یا پفک یا پفیلا یا ... میاره و خیلی چیز های دیگه که الان حضور ذهن ندارم )
تولد دختر خالم هم هست و تولد میگیرن براش
بخاطر یه دیقه طولانی تر بودن، ارزش نداره آدم خودشو تو خرج و سختی بندازه
هیچی
منم مثه خودت
از صبح خونه مادرم می رم برای کمک و دارم هدیه هایی هم برای همه خانواده که اون شب هستن تهیه میکنم
با نامزدم اول میریم بیرون یخورده تنها باشیم حرف بزنیم باهم بگردیم بعد یه کیک یلدایی میگیریم میریم خونشون چندساعتی میمونیم بعد میایم خونه بابام دیگه تا آخر شب
هیچ شاید برم خونه مامانبزرگم فقط
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
