خواهر شوهرم رستوران خیلی معروف دعوتمون کرده بود امشب شام مهمون هم بودن فامیل همسرش،و فامیل خودش،ما زودتر رفتیم چون گفته بود ساعت دقیق ما هم طبق همون ساعت رفتیم خلاصه فامیل شوهر ش یکم دیرتر آمدن دیگه فکر کن دو ساعت اونجا بودیم تا این فامیل شوهرش بیان بدش،میوه شیرینی،قهوه کافه دیگه انواع آب میوه از،ما پذیرای کردن ولی چون ما طبق ساعت گفته شده،رفته بودیم اونها دیر آمدن موقعه غذا آوردن اول،از،میز،ما می،خواستن شروع کنن شوهر خواهر شوهرم گفته بود از،اون میز،که دیرتر آمدن شروع کنن به دختر من خیلی بر خورده خلاصه من دخترم رفته بودیم شوهرم کارش زیاد بود نتونست بیاد دخترم اصلا غذا دسر هیجی،نخورد حتی غذا جداگانه گرفتن گفتن ببر نمی آورد آمدیم خونه هم گفت یلد نیستن پذیرای کنن ما زود رفته بودیم چرا ما رو بی ارزش،کردن