حدود یک ماه پیش مادرشوهرم زنگ میزنه به پدر و مادر من و شروع میکنه از من شکایت های بیجا کردن (تهمت های بی احترامی و غیره) حدود یک ساعت با پدر و مادر من دعوا میکنه که البته همه ی حرفاش بی ربط بود و همسرم ازم عذرخواهی کرد بابت این حرفا
(مادر شوهرم اهل حرف زدن مستقیم با من نیست و هیچوقت مشکلش رو با خود من حل نمیکنه و مدام پشت سر من به شوهرم حرف میزنه این بار هم ک دیگه رفته سراغ خانواده م ک بشدت ناراحتشون کرده و یک معررت خواهی کوچیک هم نکرده)
من واقعا تا الان ذره ای بدی در حقشون نکردم و واقعا از ته دلم مثل خانواده خودم باهاشون رفتار کردم اما مورد اتهام بی احترامی نسبت به اقوام دور مادر شوهرم شدم، از اون روز کاملا باهاشون قطع ارتباط کردم و حتی ازش نپرسیدم چرا این حرفارو زده
الان پدرشوهرم ب شوهرم اصرار دارن ک اشتی کنیم ولی من دلیلی نمیبینم این اتفاق بیوفته چون بنظرم متوجه اشتباهشون نشدن و صرفا میخوان روابط به حالت قبلی برگرده خیالشون راحت بشه ک من همیشه در خدمتشون هستم و انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده
حالا امشب میخوان بیان خونه مون و شوهرم بهم گفت اگر دوست نداری باشی میتونی بری خونه پدر و مادرت
بنظرتون من چیکارکنم؟ بمونم یا برم؟