بچه ها لطفا درد دل دارم از دست زندگی خواهرانه راهنمایی کنبن

خونه پدر مادر بودیم صبوری کردیم طعنه های فامیل هر روز شنیدیم دوست پسرم نگرفتیم گفتیم خدا بالا سره خدا میبینه خودش همه چی دستشه یه شوهر خوب نصیبمون میکنه حالا چی خوب که چه عرض کنم شوهرم زمین تا آسمون فرق داره باهام 

اونقدر خوشحالی و پیشرفت زندگیای مردم دیدم خسته شدم خدایا مام آدمیم تماشاچی نیستیم تا میای حرف بزنی درد دل کنی میگن حسود عیب نداره من راضی ام خدا خوشی به منم بده بقیه به زندگی من میخوان حسودی کنن غیبت کنن کاریشون ندارم نمیشه که همش سختی کشید و گفت خدا بزرگه آخرش ببینی تو روز به روز مشکلات بیشتر میشه بقیه روز به روز پیشرفت میکنن و خوشحال تر با تلاش کمتر غصه کمتر

به خدا پدرم دراومد یه فامیلایی داریم طعنه بزن تهمت بزن خوش و خرم ازدواج میکنن بهترین شوهر و سر کار میرن بعد به ریش ما می‌خندن حقم دارن بایدبخندن دویدن و نرسیدن خندیدیم داره خدایا شکرت اگه خودمون پر غصه ایم نقل مجلس و دست انداختن و شادی فامیلامون کردی خدایا چه جوری روت حساب میکردم چی شد عمری دستبه درگاهت بودم اگه روزی شوهر دادی شوهر خوبی بده حالا شوهرم شده غصه ام طوری میگم کاش خونه پدر مادر میموندم با خانواده ام خیلی کم رفت و آمد داره خودمو جایی نمی‌بره خودشون عقیده به چیزی ندارن عقاید ما رو مسخره میکنن به زور فقط میگه بچه پسر میخوام خونه مستقل چند ساله نداریم همش با مانتو بالا و پایین میکنم میگه من همبنجام تا ابد بابات پول بده درصورتی وام ازدواج بود الکی خرجش کرد بی مسولیته نمیخواد زحمت خونه مستقل گرفتن به خودش بده والا تا ابد کسی با پدر مادر زندگی نمیکنه  سر کار قبل ازدواج تو شرطا گفت میذارم الان سر کوچمونم تنها نرفتم بد دهنه الان روز باشه خانواده اش بگن شبه میگه شبه برای زن و نظر زن ارزش قائل نیس احترام خودش خانوادش زیاد گرفتم خیلی طوری الان بعد چندین سال میام میگم از این کارات ناراحتم خودت تغییر بده فهمیدم امیدی به زندگی باهاش نیس میگی کسی رن نمیگیره برو نذری بده شوهر کردی چه شوهر کردنی همش تو دلم غصه اس تو جمعی میشینیم خواهر شوهر و فامیلا همه از خوشی های زندگی و برنامه بچه دار شدن و خونه جدید گرفتن حرف میزنن من چی بگم بگم شوهرم جایی منک نمیبره منو خانوادم قبول نداره فقط گفته پسر میخوام بد دهنه فکر خونه مستقل نیس بی مسولیته بد دهنه تازه برمیگرده میگه شکر کن شوهرم خدایا آدم آتیش میگیره ا جای اینکه بگن برادر این راه زندگی نیس راهنماییش کنن بگن شوهر داری هر چی شوهرت میگه گوش کن خب منم آدمم نظر دارم فکر دارم سلیقه دارم زورگویی چقدر بخوای ام طلاق بگیری بری خونه پدر مادر تهدیدت کردن خونواده ما طلاق نمیذاریم ابرو داربم بساز به چه جرمی باید زور بکشم گناهم چیه اگه دوست پسر میگرفتم پشت سر مردم تهمت میزدم شاید خدا زندگی بهتری نصیبم میکرد

به خدا بریدم منم آدمم پیامبر که نیستم مشکلات بسه خدایا منم دل شاد میخوام پشتم شکست یا امام حسین به آبروی مادرت چند روز دیگه شهادتشه از خدا بخواه با معجزه از بلاتکلیفی و دل مشغولی و گرفتاری به سمت خیر و صلاح ودل خوش و آرامش معجزه وار زندگیم تغییر بده من دیگه عقلم بیش از این نمیرسه فکر زیاد کردم نوبت خدایی توئه نجات امام حسین

خدا خیرت بده زدی یه هدف منم گفتم خدایا اگه هر جای زندگی باختم حداقل موقع شوهر گرفتن کمک بده شوهری بهم داده که امیدی نیس راه پس و پیش ندارم ۳۴ سالم کم نیس سن دارم

بچه ها اومدن دلداری کمکی راه حلی بدین خواهرانه کمکم بدین من از غصه عقل خودم جایی نمیرسه منتظر روزنه امیدم چه امیدی با این همه مشکلات من که بد نیستم بخوام خودم خوب کنم شوهره مشکل داره اونم میگه از من بهتر نیس و قشنگ معلومه تغییر بکن نیس خانواده اشم راهنماییش نمیکنن راهت اشتباس تازه تشویقشم میکنن اون وقت من خانواده ام میگن آبرو داریم طلاق نه من چی من آدم نیستم کی میخوام زندگی کنم زیر گل حقیقت خودمم راضی به طلاق نیستم چون بعدش پیر دختری و طعنه فامیل هست باید بشینم بچه دار شدن خواهرای کوچیکم ببینم و سفره جلو دامادا بندازم خونه پدر مادرم شب و روز سر کوفت بزنه ولی خونه شوهرم خیلی زور میکشم خدایا راه پس و پیش ندارم تو که دستت میرسه کاری بکن عقل من عاجزه به چی امید داشته باشم 

امیدی ندارم ولی ان شااله ابنا نوشتم همه مشکلاتم نیس بازم هست ولی خدایا خودت کمکم کن

صبر ایوب ۷ سال بود من ۱۴ ساله پدرم دراومد