کمکتونو لازم دارم پای مرگ و زندگی در میونه

خو فاکتور رسید خرید وسایلاتو نشون بده

الان ی چند ساعتی بذار بگذره آروم باش 

فکر کن اتفاقی نیوفتاده....

برو ب کارات برس

بعدشم منطقی بگو مامان اینارو نیاز داشتم نمیخواستم باعث ناراحتیت بشم ک نگفتم بهت

خوب مامانت درک می‌کنه هر زن و دختری مخصوصا تو سن تو به این چیزا نیاز داره چون زیبایی حق تو هست مخصوصا وقتی میری دانشگاه 

بهش بگو پول جمع کردم خریدم چون نیاز دارم حتما درک می‌کنه

وقتی اینطوری رفتار کرده چه انتظاری داره خب؟ اعتمادش رو میخوای؟! اگر کامل طلب باشه تااا همهه‌ی اعمالت و وجودت رو کنترل نکنه بهت اعتماد نمیکنه، فقط نباید بهونه دستش بدی که بتونه تهمت های بدتر از این بهت بزنه،

این سوتی‌ای هم که دادی کارو یه کمی خراب کرده

بگو تا حالا این کارا نکردم پس مجبورم نکن بکنم . 

دوست عزیز من تلاشت بی فایده اس!!!! 

منم مشکل تورو داشتم هر کسی منو میشناسه میدونه نوشابه خور حرفه ایم یه مدت قوطی نوشابه ها فلزی رو برای درست کردن یه کاردستی جمع می کردم و حتی جای پنهونی نبود کاملا جلوی چشم تویه پلاستیک... یه روز مامانم اومد گفت معلوم نیس نوشابه ها رو کی برات می خره که حتی دلت نمیاد بندازی بیرون!!! 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️فک کن! قوطی نوشابه! و موارد دیگه مثل این زیاد بود... من هربار بهش عشق ورزیدم جیزس که اون از من دریغ می کرد انقدرکه دیگه دلم از سنگ شده آخرم به اجبار شوهرم داد با اینکه من اون همه التماسش می کردم... شب عروسیم بغلش کردم گفتم من الان برم دیگه پشت سرمم نگاه نمی کنم و همین هم شد... الان جامون عوض شده و اونه که به من التماس می کنه حداقل بهم زنگ بزن اما من بهش رد تماس میدم چون اصلا حرفی باهاش ندارم

به کارم افتخار نمی کنم اما دیگه دلم از سنگ شده