سلام سارا خانم،
مطالبت راجع به اوتیسم رو کما بیش مطالعه کرده ام، اما میشه اگر فرصت داری به این سوالها فکر کنی و پاسخ بدی:
اول اینکه در مورد اوتیسم، تقریبا همه پزشکها میگن ما چیز زیادی ازش نمیدونیم، اینکه علتش چی هست و ... اما با اینحال چرا بیشتر پزشکها متفق القول هستند که اوتیسم درمان ندارد؟
دوم: من هر چی در منابع داخلی و خارجی مطالعه کردم، هیچ کدام تفاوتی بین سندروم دیجیتال و اوتیسم ذکر نکرده اند بجز اینکه میگن اگر بچه خیلی درگیر وسایل دیجیتالی باشه و با حذف آنها، خوب بشه، پس اوتیسم نیوده مشکلش، اما هیچ کدام از علائم سندروم دیجیتال و اوتیسم با هم فرق نداره.
سوم: کودکان زیادی هستند که علائم اوتیسم را نه از بدو تولد، بلکه بعد از مواجهه کودک با شرایط محیطی ناهنجار (محیط پر استرس، بی توجهی به کودک، افسردگی والدین مخصوصاً مادر...) پیدا کرده اند، که خود خانواده مشخصا میگن که از وقتی فلان مشکل در زندگی ما ایجاد شد، بچه این علائم را نشان داد. و خانواده هایی بودند که بجای کاردرمانی و گفتار درمانی و دارودرمانی، همان مشکل را رفع کرده اند و بچه به حالت عادی برگشته. سوال این هست که چرا با وجودیکه همه ی شواهد دال بر این هست که اوتیسم، ناشی از فشار روحی و روانی بر کودک هست، اما باز هم پزشکها با مطرح کردن اوتیسم ثانویه، بر بیولوژیک بودن اوتیسم پافشاری میکنند؟ و جالب اینکه هیچ دلیل علمی هم برای اوتیسم ثانویه ذکر نمیکنند و میگن: ژنی که غیر فعال بوده بخاطر شرایط نامساعد محیطی ممکنه فعال شده باشه، اولا تماما از احتمال صحبت میکنند، در ثانی ژن ای که بر اثر شرایط محیطی میتونه فعال بشه، چرا نمیتونه با تغییر شرایط محیط باز غیر فعال بشه؟
چهارم: آیا رشد انفجارگونه اختلال اوتیسم، نمی تواند مرتبط باشد با هشدارهای مکرر رسانه ها و نظام سلامت، که همراه ایجاد ترس در خانواده ها هست، و ترغیب هرچه بیشتر خانواده ها به سپردن کودک، به نظام درمانی؟ کما اینکه در گذشته همیشه بودند کودکانی که اختلال رشد اجتماعی داشتند (رایج ترینش عدم تکلم) اما بیشتر آنها بدون هیچ مراجعه ای، فقط با صبر و در کمال آرامش، مشاهده میشد که اغلب این کودکان تا قبل از هفت سالگی بطور کامل بهبود پیدا میکردند. و آن درصد ناچیز هم که مشکل باقی میماند خیلی کمتر از درصد کودکانی هستند که با دریافت برچسب اوتیستیک، و شروع دوره های درمانی و دارویی، هرگز بهبود نمیبابند که هیچ، هر روز هم وضعیتشان وخیم تر می شود.
پنجم: چرا علیرغم شیوع وحشتناک اختلال اوتیسم، و علیرغم وجود این حجم از بودجه برای درمان و تحقیق، هرگز در هیچ مطالعه ای، روند تغییر رفتاری دو گروه کودکان با هم مقایسه نمیشود که یک گروه، مثل قدیم، خانواده با آرامش به زندگی خودش ادامه میدهد و از کودک رنحیده دلجویی عاطفی میکند، با گروهی دیگر که مطابق نرم امروز، کودک بلافاصله بعد از دریافت برچسب اوتیستیک، دوره های دارو درمانی را شروع میکند؟ چرا هرگز در هزاران مقاله متعدد که فاکتورهای اثرگذار خیلی جزئی تر از این، بین گروههای آماری بررسی میشود، همچین ادعایی که پروسه دارو و درمان، خود عامل ویرانکر جسم و روح کودک هست، بررسی نمیشود، تا اگر ما پر اشتباه هستیم، با سند و مدرک پاسخمان داده شود؟
ششم: گردش مالی عظیم حول اوتیسم که در حال حاضر میلیونها نفر در دنیا بخاطر وجود اوتیسم، شغل و درآمد دارند، مخصوصا داروها و بودجه قابل توجه موسسات تحقیقاتی، و درآمد سرشار کورپوریشن های دارو، آیا این احتمال رو تقویت نمیکنه که دستهایی در کار هست، که به یک کودک که موقتا بخاطر شرایط نامساعد محیطی دچار اختلال رشد اجتماعی شده، برچسب یک نقص دائم العمر لاعلاج بزنند؟ و با ایجاد ترس، خانواده ها را ترغیب کنند به سمت دکتر و دارو و درمانگر و ... و ای چه بسا همین مراجعه خانواده ها، بخاطر فشار مالی زیاد، اضطراب والدین، و مهمتر از همه اذیت شدن کودک باعث تشدید فشار روحی بر کودک شده، و این چرخه، تا آخر عمر ادامه پیدا کند؟
تگ شود:
سارا مامان امیر پرهام
@سارا(مامان_امیر_پرهام)1