جلسه اول قول های زیادی داده بود دذ مورد کارش چون یه شهر دیگه س گفت میاد شهرما
جلسه دوم اومد بعداز یه کم حرف زدن بدون مقدمه گفت من که قولی بهتون ندادم درمورد چیزی
بعد من فکر کردم نظرش منفیه داره اینجوری میگه گفتم بزار خودم بعدا بهش زنگ بزنم بگم نظرم منفیه
شبش بهش زنگ زدم گفتم نظرم منفیه خیلی ناراحت شد فرداش مامانش زنگ زد گفت چرا دخترتون اینجوری گفته با تشر😐
بنظرتون من عجله کردم جواب منفی دادم؟؟؟!!
نظر پسره چی بوده!
بعد یک ماه هم دوباره گفتن میخایم بیایم بازم خواستگاری؟؟.
خونوادش بهش گفته بودن بیخود بهت قول داده میاد شهرتون و تو باید بری اونجا برای همین خواستگار اینطوری گفته که اگه تو گفتی قول دادی بگه یادم نیست
بهترین کارو کردی جواب رد دادی ادمیه که سر قولاش نمیمونه
نه خوب کردی
با خودش معلوم نیست چند چنده
آدمی که ثبات ذهنی نداره اعتبار نداره بنظرم بیحیالش شو
به مامانش میگفتی
پسرتون آلزایمر گرفته جلسه اول قول میده،جلسه بعد میزنه زیرش
ولی عجیب به دلم نشسته بود 🙂🙂🙂🙂
چقدر پر رو هستن این خواستگارا
واسه منم هنوز نیومده همو ندیدیم بعد مامانش میگه قرار بعد ازدواج با ما زندگی کنه
حالا نمیدونم طبقه بالا یا پایینشون
منم اعصابم خورده
هنوز همو ندیدیم شرط میزارن
جلسه اول جو گیر شده خیلی قول ها داده بازم شانس آوردی جلسه دوم زده زیرشون، اکثر مردها بعد از ازدواج میزنن زیرش و همه رو منکر میشن، چه کار خوبی کردی رد کردی ولی دیگه راهشون ندین
