چون درسخون نبودم خیلی مامانم میگفت بمونی عمرت هدر میره تهش باید بری آزاد الان بری بهتره چون خواهرم موند و نخوند آخرش رفت آزاد واسه همین تجربه بدی داشت ولی الان درکنار دانشگاه خودمم استرسم کمتره بازم حرف شما درسته حتما کاری که فکر میکنم درسته رو انجام میدم. راستش از اوناهم ناراحت نیستم 🌹🙏🏻
من هیجده سالم ک بود خونه تنها میشدم میخواستم کار بدی بکنم حس میکردم دوربین گذاشتن مامان بابام 😂😂😂
ولی اینی ک شما میگی حس میکنم خیلی عادیه یعنی چیز خاصی نبود واقعا منم کتابخونه ک میرفتم به یکی خوراکی تعریف کردم ی جوری با تعجب نگا کرد گفت چرا باید بخورم راستش خیلی هم ناراحت شدم هم تعجب کردم ولی کفتم شاید تجربه بدی از خوراکی های غریبه رو خوردن داره نمیدونم
خب بايد از نزديك مواجه بشي تا متوجه بشي ك تفاوت هست
اره اون دوربين گذاشتن رو ديگه اين روزا انقد فيلم دوربين ميبينيم همه مون فكر ميكنيم اما ي بيمار ديگه اين فكرش رو نميتونه كنترل كنه و اين فكر كل روزش رو ميگيريا فعاليتهاي عادي زندگيش رو مختل ميكنه
آره البته ک ما جاهای دیگ ی خونه دوربین داشتیم که منم فکر اتاق خودمو میکردم ولی درکل حس میکردم فقط اینجوریه ک داد و بیداد میکنن با صداهای عجیب غریب حرف میزنن. اهه اونا میشه بدبینی یا منفی نگری حساب بشه با شاید طرف تجربه بدی داشته و حالا داره احتیاط میکنه
من میگم کلا کنکور و بیخیال شو ، دانشگاه و بیخیال شو . . .
زبانتو قوی کن ، تو اینترنت دانشگاه ها معتبر که مدارکشونو همه دنیا قبول دارن دوره میذارن مدرک میدن ، اون مدارک و بگیر ، هم معارت یاد میگیری ، هم اگه ی روزی بخوای جایی بری مدرکتو قبول میکنن راحت
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
