عاشق همیم ولی اون شهر دیگه است با هر دو خانواده مطرح کردیم هر دو مخالف بودن میگن شهر دیگه نه
پس دل ما چی میشه
یه چشم اشک یه چشم خون
قرار یه زودی برامم خواستگار بیاد چون وضعش خیلی توپه خانوادم راضین میترسم مجبورم کنن نمیتونم دل بکنم
دلم نمیاد عکسامون پاک کنم چطور میتونم این همه خاطره رو پاک کنم هیچوقت نمیتونم فراموشش کنم
چرا خانواده ها به فکر دل ما نیستن🥲🥲🥲