سلام خواهرای گلم
دوست دارم یه سری حرفا بزنم ممکنه طولانی شه ولی شاید تو زندگی شخصیتون خیلی بهتون کمک کنه .
شنبه مادر جان ( مادر همسرم ) عمل سختی داره
بعد از عمل حدود ۶ ماه باید استراحت مطلق داشته باشه
پس نمیتونه خونه ی خودشون بمونه
منم دوست ندارم اجازه بدم که بره خونه ی خواهر همسرم
چون میدونم خونه ی پسرش راحت تر هست تا اینکه بره خونه ی داماد ...
خونه تکونی کردم و
اتاق مهمان رو اماده کردم برای مادر
ی برنامه مناسب نوشتم که این چند ماه طبق اون عمل کنم و به همه ی کارام رسیدگی کنم و در اخر به مادر همسرم گفتم که بعد از بیمارستان مستقیم میارمشون خونه ی خودم
و تا روزی که حالشون خوب نشده اجازه ندارن به خونه خودشون برن
من هیچوقت به این فکر نکردم که این کارا وظیفه ی من هست یا نیست یا اینکه بگم خب چرا جاریم کمک نکنه ؟یا ...
همیشه هر کاری از دستم بر اومده برای خانواده همسرم انجام دادم و اونا رو مثل خانواده خودم از ته قلبم با وجود تمام تفاوت ها دوست داشتم .
( چند روز پیش برای خانواده ی خودم یک اتفاق بد افتاد و کلا حس کردم همه چیمو باختم با جاریم درد و دل میکردم از مشکل خانوادم گفتم بهش و طفلک چقدر ناراحت شد و دلداری داد . خدا رو هزار مرتبه شکر رابطه ی خیلی خوبی با جاریم دارم و خیلی صمیمی هستیم .
جاریم گفت تو این شرایط چطور میتونی از مادر جان پرستاری کنی و مراقبش باشی و کاراش انجام بدی ؟ خیلی ذهنت درگیره و حالت بده گفتم با توکل ب خدا میتونم )
امروز ظهر بعد از اینکه به مادر همسرم گفتم بعد از عمل تشریف بیارن خونه ی من ، وقت اذان ظهر بود
پشت تلفن صداشو شنیدم که از خدا میخاد مشکل خانوادم حل شه و از ته دل و با صدای لرزون دعا کرد
سه ساعت بعد برادرم تماس گرفت و گفت مانا باورت میشه حل شد ؟؟؟ مثل معجزه میموند برامون
از شدت خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم
با جاریم تماس گرفتم و بهش گفتم شک ندارم بخاطر دعای مادر همسرم اینطور شده وگرنه مشکلی نبود که حل شدنی باشه
حالا جاریم گفته فقط سه ماه اجازه میده مادر همسرم پیش من بمونه
چون دو قلو باردارم ، سه ماه بعد خواست که مادر ببره پیش خودش ...
تو رو خدا قدر پدر و مادر همسرتون بدونید و مثل پدر مادر خودتون باهاشون رفتار کنید
کافیه کاری کنید که دعای خیری در حقتون کنن
یک دنیا ارزش داره . تو نیکی میکن و در دجله انداز مطمئن باش خیلی زود جوابش میگیری .
علاوه بر اینکه مشکل خانواده خودم حل شد
همسرم بخاطر احترامی که به مادرش گزاشتم و میبینه که واقعا مثل مادر خودم دوسش دارم
منو رو چشاش میزاره بینهایت محبت میکنه همچنین پدر و مادرمو خیلی دوست داره .
خواهش میکنم رابطه هاتون بسازین و هیچوقت بین خانواده خودتون و همسرتون تبعیض قائل نشین
حتی اگه تا امروز رابطه ی خوبی نداشتین هنوزم دیر نشده
مرسی از وقتی که برای خوندن تاپیک گزاشتین