مادر شوهرم 3 تا پسر داره 5 تا دختر شوهر من پسر وسطیه است همییییشه هم هوای خانواده شو داره کمک بخوان سریع میره هر چی ازش بخوان نه نمیگه ولی برادر شوهرم که پسر بزرگشونه تنبل ترین آدمه زندگیشم از ما ضعیف تره همیشه باید یکی واسه کاراش هلش بده مادر شوهرم همیشه میگه خیلی غصه شو میخورم ولی جونشونم واسش میدن انگار اون پسرشونو یه جور دیگه دوست دارن.هیچ وقتم کاری براشون نکرده ها
چند وقت پیش شوهرم 10 تومن به برادرش قرض داده بود بعد ما یه مشکلی داشتیم به پول نیاز داشتیم شوهرم به داداشش گفت پول ندارم پولمو میخوام داداششم با پر رویی گفت ندارم که اون موقع که دادی گفتی باشه پیشت هر وقت داشتی بده در صورتی که داشت میتونست یه بخشی از پولو بده بعد جالبیش اینجاست که مادر شوهرم کاسه ی داغتر از آش شده بود میگفن نه نداره بده و خودش کرایه خونه داره حق نداری پول بگیری ازش الان شوهر من گفت چرا همه طرفدار اونن؟گفت شما از حساب من خبر دارین؟منم پول لازم دارم ندارم که بهش گفتم بده دیگه مادر شوهرم گفت نه اون کسی رو نداره ولی تو خدا رو داری چون من سر کار میرم ولی جاریم نمیره فکر میکنن دیگه ما خیلی مرفه بی دردیم اونا بدبخت و ذلیلن به نظرتون چه باید کرد با این مادر شوهر؟ببخشید طولانی شد
از مادرشوهرت بگیرین و پس ندین
مثل مایی با این تفاوت که مادرشوهرم جونشو واسه شوهر من میده اما پول و اینا رو به بزرگه و فک میکنه ما بعضاً میگیم نداریم دوروغه
و توقع داره به پسر بزرگش کمک کنیم اما خوب من حق میدم چون برادر همسرم واقعا وضعشون تا چند وقت پیش بد بود
چون شوهرتون حتمن خیلی ب شما اهمیت میده ایشون حسادت میکنن احساس میکنن شما پسرشون تصاحب کردین
اینکه مادر همسرتون از نظر شما هوای اون پسرشون رو بیشتر دارند که طبق گفته هاتون زندگی سخت تری دارند ، شاید برای اینه که احساس میکنند به حمایت بیشتری نیاز دارند
همسر شما لطف کردند به برادرشون کمک کردند اما شاید بهتر بود برای پرداخت اون بدهی زمان مشخص میکردید مثلا چهار ماه،سه ماه که برادرشون بدونند سر موعد باید بدهی رو تسویه کنند،شاید الان که شما هم به اون پول احتیاج پیدا کردید ایشون توان پرداخت رو ندارند
اون که آره کلا همه میدونن شوهر من خیلی زن دوسته همیشه تو خانوادش خیلی احتراممو نگه داشته و تعریفمو میکنه ولی مادر شوهرم با من مشکلی نداره حتی از جاریم بیشتر منو دوست داره رابطه اش با من خوبه ولی بین پسراش فرق میزاره
وای ک منم با حرفات فشار بهم وارد شد.متنفرم از این تبعیض مادرشوهر منم نسبت به برادرشوهرم دلسوزتره بعضی وقتا خیلی حرص میخورم
