سلام از اولین تاپیکم ...
دوستان من دانشجویم و یکم شر و شیطون و دردسر ساز ظاهرمم خب تعریف از خود نباشه خوبه .
یکی از همکلاسیام عاشقم شد بعد متوجه میشدم استادمون تو محوطه همش چشم غره میرفت یا پیش پسرا بودم زل میزد بهم با اخم نگا میکرد ول نمیکرد انگار میگفت اونجا نمون .سر کلاس تیکه مینداخت یه مدت همش لج میکرد باهام حالم بد میشد اجازه نمیداد بیرون برم ولی حواسش بهم بود تا خوب بشم .بعدنا بخاطر شیطونیام اذیتم میکردن کادر دانشگاه ولی اون حواسش بهم بود حمایت میکرد سر کلاس همش میومد می ایستاد پیش من .یبار امتحان داشتم تنها بودیم سرخ و شد خیس عرق میگفت گرممه ولی من هیچ نگفتم بعد گفت پاشو برو بیرون گفتم امتحان چی گفت نمیخواد برو
یبار دیگم امتحان داشتیم پشت سرش بودم گفت بیا اینطرف ببینمت .بخونین بقیشو بگم