خیلی احساس تنهایی میکنم و اینکه غریبه ام و هیچ کس و ندارم برا درد ودل که به در بخوره بتونم حرف بزنم و اونم دلسوزانه باشه برام چند تا خواهر دارم که ازدشمن دشمن ترن مادری دارم که نمیتونه حرف تو دهنش بمونه انقدر میریزم تو خودم که دیگه دارم منفجر بشم چرا خدا هیچ کاری نمیکنه چرا خدا میبینه و سکوت کرده کمکم نمیکنه چرا به چه جرمی باید انقدر بلا سرم بیاد من آزارم به یه مورچه ام نمیریه چه به آدم دارم تاوان کدوم گناه و میدم اخه خدا چقدر میخاد زحر بده وقتی میدونن دیگه تحمل ندارم و دارم خودخوری میکنم.واقعا خدا چرا به ماها کمک نمیکنه وقتی میبینه انقدر التماسش میکنیم چرا سنگ دل شده