اشکام همینجوری دارن میریزن بچه ها از خدا دلم گرفته دست به هرچی میزنم نمیشه بخدای احد وواحد جاریام انگشت کوچیک من نمیشن بقران نمیخام خودمو تعریف کنم ولی داستان زندگیم تو تاپیکام هس از همه جاریام کوچیکترم خانواده تحصیلکرده خودم دارم فوق لیسانس میخونم ولی اونادیپلم وزیر دیپلم میگم ک تفات هامون رو بدونین پدرو مادرم باسواد و شغل خوب خونه زندگی خوب ولی اینا چن تا بچه پدر ومادر بیسواد شغل داغون تو فامیلشون معتاد ومشروب خور طایفه ما ی نفر سیگارم نمیکشه قدم بلندقیافه ام خوشگل بخدا ۴ تا جاری هستیم هرجا بریم بهم میگن تو چقد خو شگلی چقد تو دل برویی همش ازم میپرسن خواهر دیگه نداری بچه ها شوهرم انتخاب خودم بود عاشقش بودم خانواده مخالف بودن ۱۳ سال اختلاف سنی قیافه معمولی قد ۱۷۷ درامد ماهی ۹ تومن حقوق والسلام با ی ماشین پراید ک بابام کمک کرده خریده بد اخلاق بددهن چن بار تاالان کارمون ب جدایی و دادگاه کشیده ولی با تعهد برگشتم سابقه خیانت داره یجورایی مریضه .خانواده پرجمعیت و داغون ولی بذارین از خوبیاشم بگم
ولی بذارین از خوبیاشم بگم هر چی دستش میاد خرج منو دخترم میکنه با درس خوندنم کاری ندلره هرچند ک خرجشو بابام میده ولی اینم تشویقم میکنه میبرتم ی شهر دیگه میشینه تادرسم تموم شه میارتم میگه درستو بخون ی چیزی بشو برا خودت وتنها دلیلی ک تو این زندگی موندم اینه و وجود دخترم و اینکه پدرم به شدت تعصبی هش وباینکه منو دوس داره ولی از طلاق بیزاره واینکه شاید اگر روزی درامد داشتم ب طلاق فکر کنم 😔در حالت کنی بین بقیه برادر شوهرا من بیشتر از بقیه جاریا ازادی دارم هرجا برم بیام بپوشم شوهرم حساس نیس بقیه برادرشوهرام خیلی بداخلاقن با زنشون درسته ک اینم بداخلاقه ولی حداقل جلو جمع رعایت مسکنه هر چند ک چن باری جلو خانواده ها کارمون ب کتک کشیده ولی در کل بقیه جاریا از شوهراشون بیشتر حساب میبرن تا من .الان بیاین از بدبختیای بعدیم بشنوین همین جاریاک خونه پدرشون ی الونک بود وخونه پدر من در مقابل اونا قصر الان همشون خونه دارن ب کمک پدرشوهرم البته ولی ما هیچی نداریم
باجاریم ی جاییم الان برا خونش هرکاری میکنه شوهرش ی بار پرده میزنه ی بار کابینت ولی من نمیتونم تو خونه پدرشوهرم کاری کنم چون مال بقیه بچه هاشهحسود نیستم ولی حس میکنم این زندگی لیاقت من نیس مخصوصا اینکه شوهرم اصلا بفکر نیس وهرووقت میگم دعواراه میندازه تو حسودی بعضی وقتا هم میگه اینجا مال ماست هیچکس نمیتونه بیرونمون کنه دلم برا خودم میسوزه این ماه چک داشتیم کل حقوق رف برا اون ولی برادر شوهرام فقط دارن برا زن وبچشون وخونشون خرج میکنن منم میبینم و میریزم تودلم ک اینقد بی پولی حق من نیس از طرفی شوهرم فقط بلده از اینو اون قرض کنه اصلا تو فکر نیس حتی احتمال زیاد تو این شرایطم گوشی مخفی داره و تو کیف خودشه .خدا منو یادش رفته پارسال استخدامی قبول شدم ول در عین ناباوری رد شدم دو تا سقط پشت سرهم ک سقط مکرری حساب میشم و شاید دیگه نتونم مادر بشم تنها حسن زندگیم وجود دخترم و پدر ومادرم و درسم هس بجز اونا من میمیرم درسمم ک میخونم ولی بقول جاریم دیدم با لیسانس چیزی نشدم رفتم فوق بخونم 😔بچها همشو بخونین دلم خونهه بنظرتون من حق دارم از شوهرم گله کنم یا نه اصلا چیزی راجع ب حرفای جاریم ک راجع ب خریداش و پس اندازشون و کارای شوهرش براخونه میگه پیش شوهرم بگم یا ن اخه وقتی نمیکم خودخوری عذابم میده میگم دعوا راه میندازه
چن سالگی ازدواج کردی عزیزم
موندم چجوری با این اوصاف باهاش ازدواح کردین؟
اکثر دعواها سر پوله سر مادیاته نقطه اصلیش هم بگیریم مشکلاتتون رو میشه پول و درامد🙂
لعنت به پدری که بین پسران فرق میزاره
ببخشید میدونم ناراحتی ولی همین که ما آدما میشینیم میگیم فلانی خانواده اش داغونه یا قیافش زشته پس حقش نمیدونیم از ما خوشبخت تر باشه یعنی دل سیاهی!دلتو صاف کن با خودت وزندگیت و بدون انتخاب خودته پس سعی کن بسازیش
آخ داغ دلم تازه شد خونه خیلی سخته جلوت برا یکی دیگه خرج کنن تو نه😭
شوهرت هیچ خوبی نداره فقط جلوی بعضی از حقوق طبیعیتو نگرفته
عزیزم با این شرایط چرا به فکر بچه دومی اخه
صفحه ۳ رو نصفه خوندم
مشکل شما مقایسه زندگی خودتون با جاری هاتون هست
این مشکل تو حل کنی ، به آرامش میرسی
چرا دنبال بچه دوم هستی؟؟؟ با ابن شرایط
