طلاق نگیرید

من ۲۵سالمه و تو سن ۱۸ سالگی اینا با یکی از فامیلامون حس عشق و عاشقی رو تجربه کردم که واقعا دو طرفه بود و خیلی همو میخواستیم ولی متاسفانه به یه دلیلی مادرم مخالف بود و با یه ناروی عجیب ماروجدا کرد، الان اون پسر ازدواج کرده و خیلی خیلی خوشبختن با خانومش، منم با یه پسری که انتخاب خونوادم بود عقد کردم و به جدایی رسید کارمون(پسره کارش تو یه شهرستان دیگه بود که فهمیدم اونجا خانوم میبره میاره خونش و از این بدتر دخالت شدید مادرش بود)الان روزی نیست که سرکوفت نشنوم از خود مادرم که هی میگه زن اون پسره رو ببین چقدر سیاست داره و خوشبختن(اون پسر فامیلمونو میگه که خودش باعث شد جدا شیم) تو چی؟ نتونستی تحمل کنی و جدا شدی. با اینکه الانم قصد ازدواج ندارم ولی تورو خدا دعا کنین زودتر یه خواستگار برام پیدا شه فقط ازدواج کنم که دیگه سرکوفت نشنوم اینبار قول دادم حتی اگه تا پای مرگ هم رفتم جدا نشم و بسوزم و بسازم