خانما میشه بیاین یه سوال شرعی دارم

xبندهستم

عضویت: 1402/04/25

تعداد پست: 3755

بله

1402/09/08

|

22:44

1 نفر لایک کرده اند ...

god_is_king

عضویت: 1398/12/04

تعداد پست: 15607

تا ده روز هر لکی بیاد حتی سر سوزن حیضه و باید بعدش غسل بذاری

به کوچکی گناه نگاه نکن ؛بنگر چه کسی را نافرمانی میکنی...حسبی الله ونعم الوکیل...

1402/09/08

|

22:44

1 نفر لایک کرده اند ...

thanks__god

عضویت: 1402/05/03

تعداد پست: 392

ترجیحا غسل کنین دوباره بعد اگه مشخص شد ادامه ی پریودتون نبوده دنبال بقیه ی دلایل برین

1402/09/08

|

22:45

1 نفر لایک کرده اند ...

gandom_bano

عضویت: 1400/06/28

تعداد پست: 29279

تا ده روز حیض حساب میشه

1402/09/08

|

22:45

2 نفر لایک کرده اند ...

_آشنای_غریب_

مدیر استارتر

عضویت: 1401/04/15

تعداد پست: 5247

تا ده روز هر لکی بیاد حتی سر سوزن حیضه و باید بعدش غسل بذاری

چی نیت کنم؟

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)

1402/09/08

|

22:46

0 نفر لایک کرده اند ...

_آشنای_غریب_

مدیر استارتر

عضویت: 1401/04/15

تعداد پست: 5247

ترجیحا غسل کنین دوباره بعد اگه مشخص شد ادامه ی پریودتون نبوده دنبال بقیه ی دلایل برین

از کجا بفهمم ادامه ی پریود بوده یا نه؟

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)

1402/09/08

|

22:46

0 نفر لایک کرده اند ...

سمپاد۶۵

عضویت: 1401/02/02

تعداد پست: 188

چی نیت کنم؟

همون نیت عسل حیض

1402/09/08

|

22:47

1 نفر لایک کرده اند ...

thanks__god

عضویت: 1402/05/03

تعداد پست: 392

از کجا بفهمم ادامه ی پریود بوده یا نه؟

اگه ده روز نشده بود پریوده به احتمال خیلی زیاد

ولی برای مثال اگه همیشه ۷ روزه بوده بعد طولانی تر شده یه دکتر برین

1402/09/08

|

22:48

1 نفر لایک کرده اند ...

_آشنای_غریب_

مدیر استارتر

عضویت: 1401/04/15

تعداد پست: 5247

تا ده روز حیض حساب میشه

اخه من دوشنبه شب خونریزی داشتم

سه شنبه شب تمیز بود و خونریزی نداشتم گفتم قطع شده دیگه غسل کردم یعنی ممکنه قطع نشده بوده بین شون فاصله افتاده؟؟

یا دلیل دیگه ای داره؟

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)

1402/09/08

|

22:48

1 نفر لایک کرده اند ...

_آشنای_غریب_

مدیر استارتر

عضویت: 1401/04/15

تعداد پست: 5247

اگه ده روز نشده بود پریوده به احتمال خیلی زیاد ولی برای مثال اگه همیشه ۷ روزه بوده بعد طولانی تر شد ...

ممنون عزیزم

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)

1402/09/08

|

22:49

1 نفر لایک کرده اند ...

gandom_bano

عضویت: 1400/06/28

تعداد پست: 29279

اخه من دوشنبه شب خونریزی داشتم سه شنبه شب تمیز بود و خونریزی نداشتم گفتم قطع شده دیگه غسل کرد ...

منم چند بار پیش اومد از مرجع پرسیدم گفت تا ۱۰ رو حتی با وقفه بنا رو بر حیض بگذار

1402/09/08

|

22:50

1 نفر لایک کرده اند ...

_آشنای_غریب_

مدیر استارتر

عضویت: 1401/04/15

تعداد پست: 5247

منم چند بار پیش اومد از مرجع پرسیدم گفت تا ۱۰ رو حتی با وقفه بنا رو بر حیض بگذار

ممنون عزیزم

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)

1402/09/08

|

22:50

1 نفر لایک کرده اند ...