شاغلم عصرا برمی گردم باید به کارای خونه و شام و ناهار فردا برسم. یه روز در میون میرم به خانواده خودم سر می زنم تا برم و برگردم دو سه ساعتی طول می کشه. جالبه مغزم به این سیستم عادت کرده اگر مثلا کاری پیش بیاد یا خسته باشم و حوصله نداشته باشم و دو روز پشت سر هم نتونم برم احساس عذاب وجدان می گیرم! فکر می کنم الان پدر و مادرم چشم به راه موندن و خیلی بچه بدی هستم. نمی دونم چطور از این حس رها بشم. تازه خونه مادرشوهرم هست که البته اون رو از سر وظیفه هفته ای ده روزی یه بار میرم اونم همیشه شاکیه که کم میای. من نمی دونم ما زنا چرا همیشه باید به خاطر هر چیزی احساس گناه کنیم
هیچ رنجی بالاتر از این نیست که خوشبختی رو نداشته باشید که میتونستید داشته باشید!
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.