هنوز نشدم . باردارم . منتظرم زایمان کنم بعد جدا بشم . مادرم چند روز اومده پیشم که تو شهر غریب هستم . به جای این که کاری کنم دلش باز بشه و بهش خوش بگذره . اما هر روز شاهد دعوای من و شوهرم هست . این قدر حریم بین من و شوهرم شکسته یه حرفایی زده میشه تو دعوا که خودم میخوام سکته کنم اون وقت مادر بیچاره فقط سرش رو میندازه پایین و کیره تو خودش . حتی به خودش اجازه دخالت نمیده . حااالش خیلیی بده خیلیی
[QUOTE=318974113]خیلی عذر میخواهم باتوجه به چیزی که میگی من بدترین شرایط روحی داشتم هزار نفر اینو میگفتن جادو ،همچین ...[/QUOTEنه من اعتقادی ندارم اصلا دیگه دنبال این چیزا نمیرم . فقط یک بار خواستم امتحانش کنم و رفتم . وگرنه دیگه نمیرم . زندگی چند من سرنوشت من هست به چیزی و جادو و دعایی ربطی نداره
با دعوای امروز تصمیمم واسه جدایی قطعی شد . عصری هم رفتم دنبال خونه . میخوام تا یک ماه دیگه که بچه به دنیا میاداسباب کشی کنم و وسایلام رو ببرم . که بعد زایمان برم خونه خودم . من یا بایپ به خاطر پدر و مادرم بسوزم و بسازم و تو این زندگی نکبت بار بمونم یا باید جدا بشم و برم دنبال زندگیم
[QUOTE=318974219]گلم هممون کلی درد داریم همین امشب انقد من گریه کردم که مادرم بخاطر من حالش بد شد قلبش درد اومد به خد ...[/QUOT. غصه خوردن مادرم رو نمیتونم تحمل کنم . خودم طاقت میارم تا هر جا بشه . اما مادرم 😔😔😔😔
ببین شرایط الان تو فقط با بیخیالی حل میشه بیخیال باش نسبت به اطرافت هرچیزی یا هرکاری که داره انجام میشه سخته اما شدنیه ،به هرچیزی واکنش نشون نده ،برا هرچیزی ناراحت نشو ،وابستگی ب اطرافیانم کم کن ،ازخودگذشتگیو بزار کنار ،خودتو ببین ،کسی برات مهم نباشه ،میگی مادرم خیلی سختی میکشه به نظرم اونم داره برا خاطر تو زندگیم تحمل میکنم و سختیا رو ندید میگیره ،توهم دلیل زندگی اونی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
57 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
