2777
2789
عنوان

شیر سه گوش مدرسه)یادش بخیر

222 بازدید | 7 پست

ابتدایی که بودیم هر روز بهمون شیر مثلثی میدادن بعد همیشه سهمیه مدرسمون زیاد بود ینی هر روز دو سه تا بهمون شیر میدادن بعد یه دکه پایین مدرسمون بود یه پیر مرد بود مدرسه که تعطیل میشد منو چند تا از دوستام شیرامون رو نمیخوردیم میرفتیم میفروختیم به این دکه دونه ای صد میخرید ازمون بعدش میرفتیم فلافلی پایین ترش بود فلافل میخریدیم😅

الان یهو افتاد یادم این خاطره😶

یادش بخیر عجب زمونه ی زیبایی بود کاش میشد بازگشت به اون روزای خوب)

تنها دوران لذت بخش دنیا همون موقع ها بود🖤

رو بالِشتی که پُر از مرگِ پرنده هاس،خواب پرواز محاله!

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

زمان ما دهه شصتیا کوفتم مجانی نمیدادن میگفتن ۲۵ تومن با یه استکان کوچیک بیارید بهتون شیر گرم بدیم زوری هم بود اگه نمیخوردیم هم پولشو باید میبردیم چون میگفتن ما پولشو دادیم خریدیم 😂 یبار همکلاسیمون که مامانش معلم کلاس دیگه بود شیرشو گذاشت رو نیمکت من من ندیدم دستم خورد ریخت پول اونم از من گرفتن نامردا زمان ما مدرسه شکنجه گاه بود😵‍💫

من اینجا حقیقت رو میگم نه چیزی که دوست داری بشنوی  درخواست دوستی به هیچ وجه پذیرفته نمیشود حتی شما دوست عزیز 

به ما لیوانی میدادن  بعضیا مال  بقیه ام میبردن باهاش ماست درست میکردن 😁😁

آره خیلیا تو کلاسمون بودن خوششون نمیومد یا بهشون میگفتیم میدادن ما خخ

یادمه بعضی وقتا با7،8تا میومدم خونه کیفم همش پر شیر بود😅 مادر من باهاشون شکلات درست میکرد

رو بالِشتی که پُر از مرگِ پرنده هاس،خواب پرواز محاله!
من یادمه محل کار پدرم از اون سه گوش ها میدادن بهش ،هیچ کس توخونه مون نمی‌خورد به خاطر بوی پاکتش فقط ...

بوش کمی حالت گندیده و فاضلاب بود ولی طعمش ی چیز دیگه بود اصن توصیفش نمیشه کرد در مقایسه با پاکتی های امروزی.

الان شیر پاکتی میگیری مزه آب میده

رو بالِشتی که پُر از مرگِ پرنده هاس،خواب پرواز محاله!
زمان ما دهه شصتیا کوفتم مجانی نمیدادن میگفتن ۲۵ تومن با یه استکان کوچیک بیارید بهتون شیر گرم بدیم زو ...

برای ما شیر مجانی بود ولی الان این خاطره رو گفتید افتاد یادم ما مدیرمون آش رشته درست میکرد با کمک ناظم بعد میگفت فردا پول با کاسه و قاشق بیارید میخام آش بدم بهتون.

مستخدم مدرسمون هم یه بوفه داشت تو حیاط مدرسه ساندویچ کالباس میفروخت بعد میگفت حق ندارید از اون مغازه بیرون مدرسه فلافل بخرین باید از من بخرید😅اونوقت هرکی فلافل میخرید فردا صبح اگر یه دیقه هم دیر میرسیدی نگهت میداشت دم در کنار اونایی که دیر اومدن تا مدیر واست انظباط بد بزنه خخ

رو بالِشتی که پُر از مرگِ پرنده هاس،خواب پرواز محاله!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز