برادرزاده ام چندروزپیش بیمارستان کودکان بستری بودیه خانمی بودبچش مشکل کبدی داشت ازش پرسیدیم چیشده باناراحتی گفت ابن دخترسوممه بارداریم ناخواسته بوداونقدرسراین گریه کردم ولی بلاخره سقطش نکردم موندبرام تااینکه به دنیااومدبعدا بردمش بهداشت تامولتی ویتامین و.....بدن تااینکه مسئول اونجااشتباهی برداشته قطره استامینوفن داده اونم دوشیشه که هرروز15به بچه بده جای مولتی ویتامین میگفت ازونجایی که من بعدزایمانم افسرگی هم گرفته بودم دایماروزم روباگریه سپری میکردم وازونورهم اون قطره روهم هرروزمیدادم به بچم بدون اینکه یه نگاهی رواسمش کنم ولی میدیدم میخابه باخودم میگفتم چه بچه ساکتی ولی من قدرشونمیدونم اخرسرشیشه دوم زنداداشم خونه مابودوقطره رودیدازم پرسیدچرااینومیدی تازه متوجه اشتباهم شدم وبه دکتررفتم وماجراروگفتم اونم یه ازمایش نوشت ودیدیم بله کبدبچم درحال نابودیه وزودبستریش کردیم والانم توآی سی یو ست اونقدرگریه میکردطفلی بچش 4ماهش بودولی دکتراگفته بودن کبدش دیگع درست نمیشه استامینوفن قاتل کبده واینجورحرفا خبلی ناراحت شدیم واسه همین این ماجرا روگفتم تادرس عبرتی برای هممون باشه انشالله که خداهمه مریضاروبه حق این شبهای عزیزشفابده