من باردارم بعد قبل من خواهرشوهرم باردار بود البته خونه ش ی شهر دیگه س ک نیمساعت تا شهرمافاصله س من طبقه بالای خونه پدرشوهرمم خونه مال خودمونه..ی مشکلی براش پیش اومد ک من توشرایط بارداریم دهروز رفتم ی شهر دیگ و براش اشپزی و...کردم...حتی مادرشوهرمم ی بار نمیاد ببینه من چیکار میکنم مرده م زنده م انتظار دارن من برم پایین پیششون و از پسر خواهرشوهرم مراقبت کنم اون موقع ک بارداربود دعوتشون میکردم میگف نمیتونه از پله ها بالا پایین کنه ..و حالابچه شو میاره اینجا چند روز میمونه بعد بچه رو میزاره همینجاو چندساعت بعدش مادرشوهرم و بقیه خانواده میرن و اونان چند روز میمونن دوباره همه باهم میان ولی با اینکه خونه ما طبقه بالای خونشون انگار راه دور خونه ماست و راه نزدیک خونه خواهرشوهرم ی بار خواهرشوهرم نیومده بگه زنداداش کمک لازم داری یا...من ک منتظراون نیستم ک بخواد کارامو انجام بده ولی همین ک بیاد ی سر بزنه دلگرمیه برام...بعد وقتی ی شب دعوت کنن برا شام و ما بگیم بعدشام میایم اینقد سرشوهرم نازمیکنه و ...اره من باهات قهرم چرا براشام نیومدی و فلان...میخوام بهش گلایه کنم بنظرتون چطور بهش بگم؟؟؟؟و تصمیم دارم دیگ نرم خونشون