امروز کارداشتم پسرمو سپردم به مادرشوهرم ،حالابماندچقد زن دمدمی مزاج و رفتاراش عذاب اوره چقدخون ب جیگرمن کرده ازوقتی عروس شدم،هردفعه بچه منو بااب خوردن دیوانه میکنه یعنی یه چیزی میگم ی چیزی میشنوین کل ساعتی ک اونجاست پسرم اب دستشه تکون میخوره ب زوراب میده بازی میکنه اب میده چای باقندمیده نمیدونم امروزچی داده پسرم فقط گریه وجیغ دوباره میخوابه باز حیغ،توبه کردم بمیرمم نبردم اونجا بمونه همیشه هم میگه خونه مااصلاگریه نکرد بازی کردهورد خوابید خوش گذشت پسرمم یک ونیم سالشه