همه ی کارهاشونو باید شوهرم انجام بده!!

وای نگو منم عروس اخریم تو شرایط توام واقعا سخته

راهی نداری سعی کن بهشون فکر نکنی وقت هاتو برا خودتو زندگیت صرف کن شوهرت به مرور بهتر میشه

با حرف زدن بدتر میشه متاسفانه

نمیدونم ولی خب زیاد رو این موضوع تمرکز نکن

منم اگ بودم حسودیم میشد . حتی در این حد ک میگفتم بریم ی منطقه دیگه یا شهر دیگه دور از اینا زندگی کنیم بیتربیتا والا ما هم دایی و عمو داریم هیچکدومشون اینجوری هوامونو ندارن

آره سخته خدایی من خودم همسرم پسر بزرگس  ولی همه ی کاراشونو همسرم انجام میداد با اینکه برادر شوهرمم مجرد بود وباهاشون بود منم خیلی ناراحت میشدم چون برای ریزترین و کوچکترین کارها همسرم رو می خواستن و انگاری وظیفش شده بود هر کاری پای همسرم باشه مثلا یه روز همسرم از سرکار اومد نهار خورد وگفت  واقعا خستم باید بخوابم مادر شوهرم اومد پایین و گفت ما رو ببر خونه ی یکی از اقوام و همسرم گفت خستم مادر شوهرم برگشته با لحن ناراحت و طلبکارانه گفت اگه نمی بری آژانس بگیریم بریم.  خب تو که میدونی خستس خب به پسر دیگت بگو یا روز من و همسرم رفتیم بیرون یه ساعت دیگه پدر شوهرم زنگ زده کجایین بیاین بعد اومدیم با لحن طلبکارانه  کجا بودی دیر کردی بیای مغازه وایسی من برم نماز 😲بعد می بینیم برادر شوهرم خونس یعنی جوری بود انگار فقط وظیفه ی همسرم بود یه روز کار داشت نه میاورد ازش ناراحت میشدن این دوتا حرکت خیلی به من فشار آورد و بهم برخورد چون برادر شوهرم دست خالی باشه بعد مارو از بیرون بکشونن بیارن  برای فلان کار همسرمم میگفت به فلانی بگین میگفتن اون نمی کنه میگه به فلانی بگین انگار برادرشوهرمم دیگه به این وضعیت عادت کرده بود از مسئولیت شونه خالی کنه. من نمیگم پدرو مادر رو گردن آدم حق دارن ولی خب همه ی بچه ها برای خودشون زندگی دارن خب باید بین همه ی بچه ها همکاری باشه مسئولیت کارها بین همه تقسیم بشه نه فقط به گردن یکی باشه چون در دراز مدت نارضایتی به بار میاره