با اینکه از لحاظ منطقی شما میدانید که مطالعه، ورزش کردن، راهاندازی یک کسبوکار یا هر کار مفید دیگر، برای شما در بلندمدت سودهای بیشتری به همراه خواهد داشت، باز هم ترجیح میدهید وقت خود را صرف دیدن تلویزیون، بازیهای ویدئویی و گشتن در شبکههای اجتماعی کنید. به راستی چرا این کار را انجام میدهیم؟
ممکن است بگویید دلیلش واضح است: فعالیتهایی چون دیدن تلویزیون، بازیهای ویدئویی و … آساناند و نیاز به تلاش و انرژی زیادی ندارند؛ در حالی که فعالیتهایی مثل مطالعه، ورزش کردن، راهاندازی یک کسبوکار و … سخت هستند و نیاز دارند برای انجام آنها تلاش بیشتری داشته باشید.
اما به نظر میرسد بعضی از افراد هیچ مشکلی با مطالعه، ورزش کردن یا کار کردن روی پروژههایشان را به طور منظم ندارند. سؤالی که در این لحظه پیش میاد این است که چطور بعضیها انگیزه بیشتری برای انجام کارهای سخت و دشوار دارند؟ آیا راهی برای آسان کردن کارهای سخت وجود دارد؟
برای پاسخ به این سؤال باید نگاهی به یک هورمونی در مغز به نام دوپامین (Dopamine) بیندازیم که انتقالدهنده انگیزهها و پیامها در اعصاب است.
دوپامین : https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D9%BE%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86 اغلب بهعنوان مولکول لذت شناخته میشود. اما میتوانیم بگوییم که ایجاد لذت، بهطور دقیق کاری نیست که این هورمون انجام میدهد. دوپامین هورمونی است که ما را وادار میکند چیزی را بخواهیم. این خواستن و تمایل است که به ما انگیزه بلند شدن و انجام دادن کارها را میدهد. اگر شما هنوز تردید دارید که چقدر دوپامین قدرتمند است، اجازه بدید برخی از آزمایشهایی را که عصبشناسان بر روی موشها انجام دادهاند به شما نشان دهیم.
پژوهشگران الکترودهایی را در مغز موشها کار گذاشتند. هر زمان که موش اهرم کار گذاشته در محیط آزمایشگاه را میکشید، دانشمندان بخش سیستم پاداش مغز موش را تحریک میکردند. نتیجه این شد که موشها علاقه بسیار شدیدی به این کار پیدا کرده بودند و ساعتها پشت سر هم اهرم را میکشیدند. آنها حتی از غذا خوردن و حتی خوابیدن نیز دست کشیده بودند و فقط اهرم را میکشیدند تا زمانی که از خستگی غش کنند. اما بعد دانشمندان روند کار را برعکس کردند.
آنها ترشح دوپامین را در مرکز پاداش مغز موشها مسدود کردند. در نتیجه، موشها آنقدر سست و بیحال شدند که حتی برای آب خوردن نیز از جای خود بلند نمیشدند. آنها حتی غذا هم نمیخوردند و جفتگیری هم نمیکردند. اصلاً میل به هیچ کاری نداشتند. میشد گفت موشها
با این حال اگر غذا بهطور مستقیم در دهان آنها قرار میگرفت، آن را میخوردند و از آن لذت میبردند. آنها فقط انگیزه لازم برای بلند شدن و انجام این کار را نداشتند.